دربارهی کتاب اهمیت ارنست بودنانتشارات آسمون ریسمون منتشر کرد:اسکاروایلد در بستر مرگ به جیمز ویسلر،نقاش کتاب تصویر دوریان می گوید:«تنها آرزویم این است که حرفم را می فهمیدند.»و ویسلر جوابی بس شگفت آور و هوشمندانه می دهد:« آن ها خواهمد فهمید اسکار !آن ها خواهند فهمید...اهمیت ارنست بودن نمایشنامه ایست که اسکار وایلد در 1895 برشته تحریر در اورده و در آن به معتقدات و آداب و رسوم مردم انگلستان در قرن نوزدهم سخت تاخته و طرز تفکر و زندگی اشراف آن قرن را به باد استهزا گرفته است. این نمایشنامه به قلم ایوب آقا خانی توسط انتشارات آسمون ریسمون به تازگی ترجمه و منتشر شده است.نمایشنامه ها،روایت های ترسناک،و داستان اسکار وایلد تا به امروز نیز بسیار محبوب هستند. او راوی شگفت انگیزی بود؛چه در نوشتن ،و چه در صحبت کردن؛و در زمان خودش به دلیل سخنان هوشمندانه و کنایه دارش مشهور بود. یکی از دوستان وی،دابلیو،بی،ییتس شاعر او را (بهترین سخنران تمام عصر خود)نامیده است.اسکار وایلد در 1854 میلادی در شهر دوبلین ایرلند متولد شد،پدرش سر ویلیام وایلد مردی فرهنگ دوست بودو مادرش جین وایلد با نام مستعار اسپرانزاشاعر سرشناسی و مترجم آثار الکساندر دوما و لامارتین بود اسکار وایلد تحصیلات ابتدایی را در دهکده اینسکیلن واقع در شمال ایرلند دنبال کرد و در دانشگاه های ترینیتی،مگد الن و آکسفورد به تحصیل پرداخت . او در سال 1884با خانم کنستانس لوید ازدواج کرده و به ترتیب در سال های 1885 و 1886 صاحب دو فرزند پسر شد.وایلد مجموعه داستان شاهزاده خوشبخت را برای دو پسرش نوشت.
اهمیت ارنست بودن، یک کمدی مبتذل برای آدمهای جدی نمایشنامهای است از اسکاروایلد، شاعر و نمایشنامهنویس ایرلندی، این نمایش برای اولینبار در 14 فوریه 1896 در تماشاخانه سنت جیمز در لندن به روی صحنه رفت. این نمایش که یک کمدی در سبک فارش است، درباره آدمهایی است که برای فرار از تعهداتشان، هویت جعلی برمیگزینند. منتقدان هم دوره وایلد، همگی طنز موجود در نمایشنامه را ستودند. برخی فقدان پیامهای اجتماعی در اثر را از معایب آن دانستند. برخی دیگر معتقد بودند اهمیت ارنست بودن، نقطه اوجی در فعالیت هنری وایلد به شمار میرود. گفتگوهای ظریف و بذلهگوییهای مفرح نمایشنامه باعث شده که اهمیت ارنست بودن محبوبترین نمایشنامه اسکاروایلد باشد.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
هشدار به خوانندهی فارسی زبان:
ترجمهی فارسی این نمایشنامه که با عنوان «اهمیت ارنست بودن» توسط آقای «ایوب آقاخانی» به فارسی برگردان و نهایتا توسط نشر «آسمون ریسمون» چاپ و منتشر گردیده است، به معنی واقعی کلمه یک «ریدمان ادبی» به حساب میآید. به هنگام مطالعهی متن اصلی نمایشنامه، به طور دقیق ترجمهی فارسی را مورد تطبیق قرار دادم. بخشهایی از این نمایشنامه مورد سانسور احمقانه واقع گشته که صحبت تکراری از سانسور و سانسورچی دیگر حال من را به هم میزند، اما از آن بدتر... مترجم از میان باقیماندهی متن پس از سانسور جاهلانه، این بار خود وارد عمل شده و اثر را با حذف قسمتهایی که زیباییهای قلم نویسنده را به رخ ما میکشید، اثر را به شکلی فارسیسازی کرده که گویی داستانی از مرحوم جمالزاده میخوانیم و نه اسکار وایلد! بنابراین، این بار نیز خوانندهی فارسی زبان را به خواندن متن اصلی ارجاع میدهم.
اهمیت ارنست بودن، یک کمدی باشکوه و مهیج است.
نخستین اثری بود که از اسکار وایلد خواندم. خواندنش در برنامهی مطالعاتی من جای نداشت اما صبح خروسخوان که جهت پیشواز مادرم به سمت فرودگاه به راه افتادم، در گودریدز به دنبال نمایشنامهای خوب میگشتم که آنرا یافتم. در ابتدا با توجه به سال نگارش آن، کمی نگران شدم که با اثری کلاسیک و حوصله سر بر روبرو شوم اما نویسنده از ابتدا تا به انتهای اثر، خنده را روی لبهای من حفظ کرد. قلم طنز نویسنده را پسندیدم و طنزش یکصد و بیست و هشت سال پس از نخستین انتشار آن هنوز طنز دلنشینی بود و دل را نمیزد.
نمایشنامه در سه پرده نوشته و اجرا گردیده است.
دو مرد جوان به نامهای جک و الجرنون، دخترهای محبوب خود را با معرفی خود تحت نام «ارنست» به خود جلب مینمایند و این معرفیها، سردرگمی بزرگی به وجود میآورد. این نمایشنامه را باید همانند «اسمش را نبر» با سه کام حبس در یک نشست نوش جان کرد و به رستگاری رسید. ابتدا تا انتهای آن به طنز کلاسیک بریتانیایی آغشته است و میتوانید حین نوشیدن یک فنجان چای داغ از آن لذت ببرید و در حالیکه لپهایتان گل انداخته از سر جایتان برخواسته و به زندگی روزمرهی خود بازگردید.
شخصیت محبوب من در نمایشنامه، «سیسیلی» بود. دختری که از دید من دیالوگهایش به نسبت سایر شخصیتها، دقیقتر و هوشمندانهتر نوشته شده بود. شخصیتهای اصلی داستان نیز فراموش نشدنی و دوستداشتنی هستند. الجرنون شخصیتی که در میان موقعیتهای سخت و تنگناها، بیخیال آنچه در حال وقوع است به خوردن کلوچه و ساندویچ میپردازد، و همتای او جک نیز بینظیر و جذاب به نظر میرسد و با محبت و بی ادا تمام تلاش خود را به جهت رسیدن به هدفش به کار میبندد.
نویسنده در روایت داستانش از پیچیدگیهای ادبی استفاده نکرد.
داستان این نمایشنامه مملو از عشق و رفاقت بود، اما دیالوگهای شخصیتهایش عمیق نبودند و شاید اگر آقای وایلد کمی شاخ و برگ بیشتری به داستانش میداد، مجاب میشدم نمرهی کامل را برایش منظور کنم اما با این حال دوستش داشتم و خواندنش را به دوستانم پیشنهاد میکنم.