دربارهی کتاب بازی آخر بانودستش گرم بود، در را كه بست بازی را شروع كردم، همان جا توی هال روی زمین نشستم و چادر سفید را تا روی ابروهایم كشیدم. به خانه بخت خوش آمدی. چیزی نگفتم و به اطراف نگاه كردم، خانه بزرگی بود، ظاهرا سه اتاق خواب داشت. خانم دكتر محمد جانی هم استاد فلسفه است و هم اهل داستان. این زن مرموز كه در كلاسهای فلسفهاش جدیتی غریب دارد، در بعدازظهرهای جلسههای داستان انسانی دیگر است: مهربان و صمیمی و آیا همین نمیتواند دلیلی باشد برای گلبانو بودن او؟ زنی كه خواسته و ناخواسته در دشوارترین وقایع تاریخ معاصرمان نقش آفرینانه حضور داشته و با این همه بازیگری بوده است در دست مردانی بازیگردان، مردانی كه هر یك بنا به هوای خود حضورش را نقش و نام بخشیدهاند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
منهای ۷۰-۸۰ صفحه ی آخر، کتاب بسیار جذاب و دوست داشتنی ای بود :)
3 ماه پیش
3.5بهخوان
رمان زبان ساده و روانی دارد. داستان در هر فصل، از زبان چند راوی با نقطهنظرهای متفاوت و لحن متمایز بیان میشود. روایتها تکراری نیستند اما باتوجهبه تغییر راوی، برداشت مخاطب هم تغییر میکند.
تا نیمهی کتاب، داستان کشش زیادی نداشت. حتی روایت سعید هم کمی مرا از ادامه دادن، دلزده کرد. اما از نیمهی کتاب به بعد چالشها جذابتر شد. به نظر میآمد روایت گلبانویِ اول کتاب با نیمهی دوم کتاب، به لحاظ زبانی متفاوت بود؛ این تفاوت میتواند ریشه در گذر عمر و تغییر زمان داشته باشد.
کتاب از آن جنس داستانهایی دارد که ضربالمثلِ "جوجه را آخر پاییز میشمارند". سبکی که در نگارش کتاب به کار گرفته شده، داستان را از کفهی قطعیتِ ترازو به حدس و گمان سوق داده است! بهطوریکه مرز بین واقعیت و عدمواقعیت به چالش کشیده میشود.
در بازی آخر بانو، خواننده هم مثل شخصیتها بازی میخورد.
اگر گفتوگوی نهایی بین محمدخانی و سلیمانی وجود نداشت و آن سوالها در ذهنش ایجاد نمیشد، به گمانم اثر چند پله نزول پیدا میکرد.
در بخشهایی از رمان، ارجاعات فرامتنی دیده میشود که جالب هستند؛ مثل تشابه اسمی پدر و پسر، ابراهیم و اسماعیل. یا نمونه ارجاعهایی که به شعر، شخصیتهای داستانی و آیه قرآن میشد.
2 ماه پیش
3بهخوان
در کل داستان و پایان غیر منتظره اش را دوست داشتم. یه قسمت هایی کشش و جذابیت داستان کم میشد ولی به نظرم با پایانش اون رو جبران کرده بود.
3 ماه پیش
3بهخوان
"روایت کتاب نسبتا گیراست اما در این بافت اقلیمی میشد نثر خیلی رنگ و بوی بیشتری داشته باشد. عجیب است خانم سلیمانی که زاده روستا است و زندگی روستایی را تجربه کرده چرا داستان را مثل شهری ها و تهرانی ها روایت کرده.
البته اثر یک جاهایی واقعا از انصاف فاصله گرفته. نیروهای انقلابی وارد نمیشوند مگر برای بداخمی کردن و زور گفتن و خراب کردن و ... خب چرا واقعا؟!"
"نویسنده تا آخرین لحظه در حال گسترش دادن طرح است. اجازه نمیدهد با هیچ کدام از شخصیت ها یک نفس همراه شویم"
اکثر کسانی که کتاب را خوانده اند نوشته اند که کتاب در فصل های پایانی دچار شتابزدگی است و بنده هم همین را احساس کردم
این شتابزدگی و آن بی انصافی در نگاه به تاریخ باعث میشود نتوانم بیش از دو ستاره به این اثر بدهم
بعد التحریر:
ای دل غافل تازه من کتاب صوتی اش را 👂 میدادم و تازه فهمیدم که نسخه صوتی رمان کامل نبوده است و قسمت های ضمیمه که این همه دوستان در موردش صحبت کردهاند در نسخه صوتی وجود نداشت از خوندن ضمائم فوق العاده لذت بردم ضمیمه اول اعتبار تمام رمان را زیر سوال می برد و دومی اعتبار ضمیمه اول را و این یعنی عدم قطعیت. با همه این حرف ها احساس می کنم ضمیمه اول معتبر ترین روایت این رمان است چرا که نویسنده در نیمه دوم جای شک و شبهه های فراوانی را باقی گذاشته است.
یک 🌟 دیگر اضافه کردم.