دربارهی کتاب اسکلیگ و بچه ها
مایکل مثل همة پسربچه هایی است که به مدرسه می روند، فوتبال بازی می کنند و از معلم ها خوششان نمی آید. آن ها به تازگی خانه شان را عوض کرده اند و مینا دختر همسایة خانة جدیدشان برخلاف او بچه ای کاملاً غیرعادی است . امّا مشکلِ مایکل ، اسکلیگ است . موجودی که زیر کتش چیزی پنهان کرده است ؛ چیزی شبیه دو تا بال .
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
ای کاش میشد بهش هزاران ستاره بدم.
«گاهی وقتها خیال میکنیم که باید همه چیز را بدانیم. اما نمیدانیم. پس باید به خودمان اجازه بدهیم چیزی را که هست ببینیم و باور کنیم.»
1 سال پیش
3بهخوان
«پرندهای که برای لذت بردن زاده شده چگونه در قفس بنشیند و بخواند.»
1 ماه پیش
4.5بهخوان
این کتاب رو چندسال پیش دوستم بهم قرض داد، گفت: <<من نمیخونم، تو کتاب دوست داری، تو ببر و بخون و برام بیار >>.
خوندمش و شد جزو یکی از دوست داشتنی ترین کتابهایی که تاحالا مطالعه کردم.
جملاتی که گفته میشد، اون حرفهایی که دربارهی استخوانهای انسان بود و ... برام جذاب بود. از اون کتابهاست که شاید اوایلش آدم رو جذب نکنه ولی ارزش ادامه دادن داره.
(وقتی این کتاب رو تموم کردم، به طرز عجیبی دیدم که ناخودآگاه ترسم از تاریکی ریخته )
این کتاب رو انقدر دوست داشتم که بارها هدیه دادم.
0 سال پیش
4بهخوان
داستان خیلی خوبی بود و باید بهش فرصت میدادی تا خودشو نشون بده .
ولی من کتاب جزیره از دیوید آلموند رو بیشتر دوست داشتم:>>