کتاب باز شد. چند ده صفحه خوانده شد. نفس عمیقی کشیدم و با ناامیدی آنرا کنار گذاشتم. عقاید یک دلقک بین هزاران صفحه کتاب کتابخانه ام، گم شد...
2 سال پیش
3بهخوان
*- عقاید یک دلقک، رمان آلمانی،نوشته هاینریش بل (۱۹۱۷-۱۹۸۵)، ترجمه محمد اسماعیلزاده،
ماجرای یک جوان آلمانی( هاینس، شغل انجام حرکات و دلقکی در سالنها و مراسمات)در خانواده ثروتمند، حسابگر و پول دوست و ارتباط با دختری کاتولیک بنام ماری و اینکه هاینس افکاری دینی ندارد. تن به صیغه ازدواج در کلیسا و ثبت در دفتر رسمی نمیدهد و ماری بعد از ۵ سال زندگی هاینس را تنها میگذارد و با جوانی بنام تسوپفنر کاتولیک ازدواج میکند یعنی هاینس را تنها میگذارد و منبعد هاینس با خاطرات ماری است و اینکه به تک همسفری یا همسری اعتقاد دارد و ماری کاتولیک را زناکار میداند. جالب اینکه کاتولیکها مثل مسلمانان صیغه عقد جاری میکند که باید در حضور کشیش باشد و در دفتر ثبت کنند در غیر این صورت بچهها حرامزاده هستند... و اینکه فعالیت نازیها و احزاب دمکرات و کمونیست و کاتولیک و... بین جوانان و یارکشی آنها در محافل حتی خانگی در زمان جنگ جهانی و... خوانده شده ۱۴۰۰/۲/۱۱
2 سال پیش
3بهخوان
ناامیدی فضای حاکم بر داستان و بی معنی بودنش و تا جایی که یادمه کمی محتوای جنسی که داشت رو دوست نداشتم.
حدودا ۱۶ ساله بودم که به پیشنهاد اطرافیان خوندم و نصفه ولش کردم.
البته که قلم و کشش داستان خوب بود.
2 سال پیش
2بهخوان
پانزده، شانزده ساله که بودم شاید به توصیه کسی یا جو غالب کتابفروشی ها، از آغوش گرم هری پاتر پرت شدم زیر دست و پای سلینجر و کارور و همین هاینریش بل. البته که از بعضی کتابهایشان لذت بردم و هنوز دوستشان دارم (مثل فرنی و زویی) اما بیشترشان را در رودربایستی صرف با خودم خواندم و اصلا دوستشان نداشتم.
عقاید یک دلقک از دسته ی دوم بود: خواندنش سخت بود و داستانش جذابیتی برای من نداشت، اما خواندمش و همه جا گفتم دوستش دارم تا شاید بزرگ تر از سنم به نظر برسم. بعدها که بزرگ تر شدم دوباره خواندمش (با یک ترجمه بهتر) اما هنوز هم دوستش ندارم.
شاید باید برای بار سوم بخوانمش...