دربارهی کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های سفر معنوی اشنشر قطره منتشر کرد:
معلوم است چرا مرگ سایه ی منحوسش را بر سر سوکورو تازاکی افکند. یک روز هر چهار دوست صمیمی اش که آغاز دوستی شان به خیلی وقت پیش باز می گشت، به سوکورو گفتند دیگر نمی خواهند او را ببینند. حتی نمی خواستند با سوکورو حرف بزنند. این یک بیان قاطع و ناگهانی بود. راهی برای مذاکره و مصالحه نگذاشتند. برای این عمل زننده و ناگوارشان. مطلقا توضیح ندادند. حتی یک کلمه.
سیزدهمین رمان هاروکی موراکامی: سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای سفر معنوی اش یک ماه بعد از انتشار (آوریل 2013) از مرز فروش یک میلیون نسخه گذشت. پتی اسمیت. در «نیویورک تایمز» در وصف این رمان نوشت خوانندگانی با ذائقه ی مدرن و خوانندگانی که رمان های کلاسیک را می پسندند. هر دو گروه خواننده ی این کتاب خواهند بود.
مونا حسینی تاکنون کتابهای درخت بید کور و دختر خفته و ماشین مرا بران را از هاروکی موراکامی ترجمه و نشر قطره آنها را منتشر کرده است.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
کتابهای موراکامی از آن دسته کتابهایی هستند که آدم در یک حالت دوگانه هم میخواهد هرچه زودتر تمام شود و به آخر برسد و پایان داستان را بفهمد و هم دلت نمی خواهد تمام شود و از مسیر لذت ببری از متن از توصیفات و ماجراها تا ابد ادامه داشته باشد.
امیدوارم بخوانید و لذت ببرید و در پایان کتاب به یاد حرف من بیافتد.
2 سال پیش
5بهخوان
امیدوارم کسی دچار افسردگی، این بیماری روحی رو مخ نشه ولی اگر قصد خوندن این اثر زیبای موراکامی رو دارین، سعی کنین موقع افسردگی بخونینش چرا که راحت تر درکش خواهید کرد. و منظورم هم صرفا این نیست داستان افسرده کنندست، کلا معتقدم داستانش رو یه ادم افسرده راحت تر درک میکنه.
2 سال پیش
3بهخوان
سوکورو تازاکی، در دوران دبیرستان عضو یک اکیپ 4 نفره دوستی است. او فکر میکند آنها برای همیشه دوست خواهند ماند. با این حال پس از نقل مکان سوکورو به شهر توکیو، ناگهان همه دوستانش به صورت غیرمنتظره ای رابطه خود را با او تمام میکنند و سوکورو نزدیک به دودهه از سن خود را با این سوال میگذراند که چرا طرد شد؟ و همین سوال درنهایت او را پس از سالها به دنبال کشف پاسخ میکشاند.
هرکتاب موراکامی خواننده را وارد دنیایی چنان عمیق و بزرگ میکند که بعد از تمام کردن کتاب، احساس غریب تمام شدن دنیای موراکامی ادامه دارد! دنیای عمیقی که موراکامی شکل میدهد، مخاطب را چنان در خود غرق میکند که بعد از مدتها از شروع کردن کتابی جدید امتناع میکند. نوعی حس انزجار از هر کتاب دیگری غیر از کتابی که تمامش کردیم!
پایان هرکتاب موراکامی، شبیه پایان تمام کتابهای عالم است! پایان زندگیِ سرد و خستهی قدیم....! میخواهی با همان یک کتاب، بنشینی روی صخرهای در آخر دنیا، جایی که دنیا تمام میشود، پشت به همهی دنیا و فکر کنی.... فکر کنی.... به خودت، به زندگی، به آدمها، به عشق، به کودکی، به دوستی، ....
در ما خاطرههای زیادیاست که ذره ذره روحمان را خورده و ما بیتفاوت گذشتهایم! به زندگی بدون روحمان ادامه دادیم.... بی آنکه دنبال گذشته برویم، دنبال خودمان بگردیم، روحمان را درمان کنیم، حفرههای قلبمان را پر کنیم و به زندگی بازگردیم! ما خسته و مریض به زندگی ادامه میدهیم! تمام حرف موراکامی در این داستان این است "انگار در زندگی خوابگردی میکنیم، انگار مردهایم و هنوز حالیمان نیست" و مینویسد: "گذشته سیخِ درازِ تیزی شد به تیزی تیغ و یک راست توی قلبش فرو رفت. سوکورو از خودش پرسید انتظار داشتی چی؟ ظرفِ اساساً خالی دوباره خالی شده. گله از کی داری؟ آدمها میآیند سراغت، میفهمند چهقدر خالی است، بعد میگذارند میروند. چیزی که جا میماند یک سوکوروِ خالی، و بلکه خالیتر است. تنهای تنها. جز این است؟"
هاروکی موراکامی، نویسندهای است که آثارش بیش از آن که ژاپنی باشد، غربی است. از او فرد صحبت میکند. از انسانهای تنها و جهان درونی همهی ما مینویسد. سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای زیارتش، مانند سایر داستان های موراکامی داستان همین تنهایی و خلا درونی است.
2 سال پیش
5بهخوان
با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش میشود.
هاروکی موراکامی داستان «سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش» را درباره مرگ و تنهایی در عصر مدرن نوشته است. سوکورو دوستانی داشته که شانزده سال پیش او را بدون دلیل رها کرده و رفتهاند و حالا او به دنبال تک تک آنها میگردد تا دلیل کارشان را بپرسد.
_برگرفته از طاقچه
نام فامیل شخصیتهای اصلی رمان (دوستهای سوکورو) تصادفا نام رنگها است، آبی و قرمز و … و موراکامی با قراردادن شخصیتش در موقعیتی که تک تک دوستانش را از دست داده و به یاد مرگ افتاده، در جستجوی راهی است که آدمی بار دیگر میتواند از آن به رنگهای زندگی بازگردد.
این داستان ساختاری ساده و روان دارد و در واقع داستان سوکورو داستان زندگی امروزی انسان قرن ۲۱ است. انسانی که همهچیز دارد ولی باز هم احساس کمبود میکند. رنگهای زندگیاش شاد نیستند بیرنگند. احساس پوچی میکند، شبیه ظرفی خالی. ازخود ناامید میشود و دلیل هر اتفاقی را در درون خود میبیند، در صورتی که هر اتفاق میتواند دهها دلیل خارجی دیگر داشته باشد و این ناتوانی او نیست.
اگر بخوام تمام آثاری که از موراکامی خوندم رو یه بار دیگه رتبه بندی کنم، سوکورو تازاکی بعد از جنگل نروژی در رتبه دوم قرار میگیره.