دربارهی کتاب برای من آفتابگردانی بیاورانتشارات فصل پنجم منتشر کرد:
سپیدهدمان تو همواره باز میگردی
شعاع بامداد
با دهان تو نفس میکشد
در انتهای راههای تهی
چشمان تو فروغی تیره،
قطرات دلنشین صبحدم
بر فراز تپههای تاریک.
گام ونفس تو
چون نسیم سحرگاه
خانهها را غرقه میسازد
شهر به خود میلرزد
سنگها عطر میپراکند
تو زندگی و بیداری هستی.
ای ستاره گمشده
در روشنایی سپیدهدم
مژگان نسیم
از گرمی، ای نفس
شب پایان گرفته است
تو روشنی و صبحی .
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه