کتاب|

عمومی|

نمایشنامه

درباره‌ی کتاب وصل هزار مجنوندرویش خرقه پوش و ذاکر مولا علی(ع)، در شبی با خاتون و کنیزش روبه رو می شود. درویش عاشق خاتون می شود و از آن به بعد ذکرش درخواست وصال با خاتون است. او عشق واقعی را در چشمان خاتون می یابد و شب و روز بر درگاه او نغمه سرایی می کند. خاتون بیوه ای است که چهل روز است همسر خود را از دست داده و پسری به سن درویش دارد. او کنیزش را برای صحبت با درویش عاشق می فرستد. امّا درویش در مقابل خواست کنیز برای رها کردن خاتون پاکدامن و زیبا، مقاومت می کند و همچنان به التماس و دعا و نذر و نیاز خود ادامه می دهد. تا اینکه خاتون دو چشمان خود را که درویش عاشق آن ها شده بود، نذر این می کند که درویش به خودش و مولایش علی(ع) برگردد. او دو چشمان خود را در می آورد و به کنیز می دهد تا او به عاشق دهد. عاشق با دیدن چشم ها در وجدی توصیف ناپذیر جان می دهد. گفتگوی کنیز و درویش عاشق در این نمایشنامه به تصویر کشیده شده است. کتاب حاضر شامل چندین نمایشنامه با عناوین وقت آمین، رستگاری، روشنان، به خورشید بگو، پروین من بمان به خورشید بگو، آواز پر جبرئیل، دست هزار غریب، سمن بویان و... است.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر سعید تشکریمشاهده همه