دربارهی کتاب من شماره سهانتشارات چشمه منتشر کرد: دومین رمان عطیه عطارزاده (1363)، روایتی است از جنون. قصه ی یک راوی عجیب در آسایشگاهی روانی نزدیک تهران در سال هایی نه چندان دور. عطارزاده با نخستین رمان خود، راهنمای مردن با گیاهان دارویی، توانست موفقیت های چشم گیری کسب کند: نظرات متعدد منتقدان و جایزه ی بهترین رمان سال جایزه ی «هفت اقلیم» و البته مخاطبان پرشمار. رمان تازه ی او، من، شماره سه، از منظر روایت قرابت دارد با کار موفق قبلی اش؛ روایتی عمیق و تکان دهنده از یک ذهن خاص. رمان داستان یک آسایشگاه روانی است و راوی ای نسبتا جوان که با نقاشی ها و خطوط با دیگران ارتباط برقرار می کند. آدم هایی که هر کدام به بهانه ی «جنون» در این مکان کنار هم آورده شده اند. کسانی که قصه های خاص و منحصر به فردی دارند و این قصه ها مسیرشان را عوض کرده است. آن ها در انتظار و شاید دنبال یک اتفاق عجیب و نهایی اند. عطارزاده در این رمان قهرمانی ساخته که با آدم های فرعی بسیار زیادی در تماس است، کسانی که می توانند برای او روایت هایی متفاوت بسازند، و جنون که قرار است این آدم ها را به هم متصل کند. رمان ریتم تند و سریعی دارد. مملو از جزئیات است و در نهایت بداعتی که قرار است این قهرمان را متمایز کند...پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
اگر قهرمان «مردن با گیاهان دارویی» زنی نابیناست، قهرمان دومین رمان عطارزاده مردی لال است و اگر راه ارتباط با جهان برای زن رمان نخست بوست و برای دیوانه رمان دوم، نقاشی است.
نویسنده به خوبی از پس چالش روایت داستان از ذهن یک روانی برآمده است. نیمه عاقل و هوشمند قهرمان، نمیگذارد ما در هزارتوی ذهن آشفتهاش غرق شویم و مسیر داستان را گم کنیم.
روایت دیوانهوار داستان که با بالا رفتن تدریجی آشفتگی راوی در مواجهه با بحرانی که در میانه کتاب با آن دست به گریبان میشود، ریتم مناسبی به اثر داده است. جملات کوتاه و بریده هستند و قطع ارتباط ممتد و کامل ذهن راوی از واقعیت را تداعی میکند. به عنوان اثری متفاوت و نسبتا پخته به خواننده علاقهمند به ادبیات داستانی پیشنهادش میکنم.
- دوباره کمکم نقاش میشوی، دوباره به چیزهایی فکر میکنی که نیست. نگفتم هرکس باید یک آسو داشته باشد ؟ -
از متن کتاب
2 سال پیش
با خواندن کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی ، چنان ندیده و نشناخته شیفته ی قلم عطیه عطار زاده شدم که بی درنگ کتاب من، شماره سه رو هم شروع کردم، اما انگار قلم متفاوت نویسنده در این کتاب به شکلی دیگر تصمیم به مسحور کردن خواننده داشت، قصه ای بیمارگونه ، بدون چهارچوب، پایانی مشخص، و خط زمانی جا به جا، تمام انتظارات من رو براورده نکرد، با این حال خواندن این کتاب خالی از لطف نیست، ولی قطعا کتاب دیگر نویسنده، قوی تر و جذاب تر است
1 سال پیش
4بهخوان
کمی طول کشید تا با کتاب ارتباط گرفتم، اما وقتی ارتباط گرفتم دیگه یک نفس خوندمش.
من اینجور قصهها رو دوست دارم. من قصه جنون رو دوست دارم. قصه آدمهایی که دنیا رو جور دیگهای میبینن.
کتاب کمی من رو یاد "من گنجشک نیستم" انداخت و کمی هم به یاد "من او".
1 سال پیش
3بهخوان
اگر میخواهید در اتاق های یک تیمارستان روانی قدم بزنید و سر از افکار سورئال و جنون آمیز یک بیمار دراورید این کتاب برای شماست:)