کتاب|

عمومی|

داستان|

فرانسه

درباره‌ی کتاب من می رومانتشارات میردشتی منتشر کرد:«نیکیلیک را، صبحی زیبا، آن دورها دید، توده ی کوچکی که رنگش به زنگار و سیاهی میزد، روی کوه یخی با صخره هایی قابل رؤیت، قربانی قدیمی در ماهوتی ژنده به گل نشسته بود...» (از متن کتاب)و تمام داستان تقریبا 180 صفحه ای ژان اشنوز، این نویسنده ی معاصر فرانسوی، به ظاهر در جست وجوی همین کشتی نیکبیلیک است. کشتی ای که قهرمان داستان (به راستی اگر قهرمان مان فرر باشد، چه به نظر قهرمان واقعی برف و یخبندان و عتیقه های به گل نشسته ی نیکیلیک اند، نه چیز دیگری) در روندی پیچیده و هیجان انگیز به دنبال آن است. این رمان نه چندان نو، بازماندهی موج رمان نو ولی در واقع اثری پلیسی - جنایی است، نه چیز دیگری. رمانی جنایی که کارآگاه بیشتر از آن که یکی از شخصیت های کتاب باشد، خود نویسنده است و طنازانه وردست کودن کاراگاه، مای خواننده. روایت هوشمندانه ی اشنوز از سفری فارغ از زمان، با بازی های جذابی در زمان به تاروپود هم تنیده شده اند: روندی در یک فصل، در میان حال و گذشته. حالی که به گذشته پیوند میخورد و آینده در این میان ناپدید میشود.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه