دربارهی کتاب گزینه اشعار نزار قبانی (عشق با صدای بلند)انتشارات نگاه منتشر کرد:
نزارقبانی شاعر بزرگ عرب در مجموع به عنوان شاعر عشق و زن شناخته شده است، اما بسیاری از اشعار این سخنسرای بزرگ رو در رویی با ستمی است که بر مردم ستمدیدهفلسطین از طرف کشور غاصب اسرائیل می رود. در این مجموعه هر دو دسته از این اشعار گزینش شده اند.. او نخستین مجموعه شعری خود را با نام «آن زن سبزه به من گفت» در 1944 در تیراژ 300 نسخه چاپ کرد. در این مجموعه این شاعربیست و یک ساله سوری به صورت غیر منتظرهای به جنگ با سنت و تابوهای عرب درباره زن برخاسته بود. او چون عموی خود ابوخلیل قبانی (1836-1902) شاعر و نمایشنامهنویس و کارگردان جنجالی که از ترس کینه و حملات سنتپرستان مجبور به ترک سوریه شده بود،با چاپ این کتاب جنجالی به پا کرد. در ماه مارس 1946 مجله مصری الرساله، یادداشتی به قلم شیخ علی طنطاوی درباره این کتاب نوشت:«اخیراً در دمشق کتاب کوچکی چاپ شده است که جلد قشنگ و ظریفی دارد و کاغذی زرورق دور آن پیچیدهاند، از آن کاغذهایی که در مجالس عروسی دور جعبههای شکلات میپیچند. نوار قرمزی نیز دور آن بستهاند نظیر نوارهایی که فرانسویان در اوایل اشغال دمشق مقرر کرده بودندکه زنان بدکاره بر کمر خود ببندند تا شناخته شوند. در این کتاب سخنانی به نام شعر چاپ شده است…» حمله اصلی بر این کتاب نه بهخاطر نوآوری در فورم شعری بلکه بیپروایی شاعر در شکستن تابوهای سنتی در باره زن بود. این مجموعه با وجود تمامی هجومها و دشمنیها به سرعت به میان مردم به ویژه جوانان رفت و نام نزار را به عنوان شاعری جنجالی و شجاع سر زبانها انداخت.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
دوستش داشتم، اما نه خیلی...
اول اینکه ترجمهش اونقدری که از نزار قبانی به یاد داشتم، شاعرانه نبود. خیلی معمولی و بی رمق بود. شاید نسخهی دوزبانه دلچسبتر باشه.
دوم اینکه اشتباه کردم و ایپابش رو خریدم و نبود صفحهبندی کل لطف کتاب شعر رو از بین میبره.
1 سال پیش
4بهخوان
شاعری عاشق، عاشقی عرب که توصیفاتش بی نظیر است و می گوید:
پسرم لبه تختم می نشیند
از من می خواهد شعری برایش بخوانم
اشکی از چشمم روی بالش می افتد
پسرم با سر انگشت آن را بر می دارد
"اما پدر اینکه شعر نیست اشک است."
می گویم:
"بزرگ که شوی، پسرم
دیوان اشعار عربى بخوانی
خواهی دید اشک و واژه
توام اند
و شعر عرب چیزی نیست جز قطره اشک
زدوده به انگشتی که می نویسد."
7 ماه پیش
3بهخوان
قطعا عشق حقیقی فریادآوراست...
8 ماه پیش
5بهخوان
امان از نزار قبانی!
واقعا نمی توانم بگویم چطور واژه هایش معنی دارند ...
بعد از اینکه از دست مترجم و از بین دو فرهنگ عبور کرده اند ، مخلوطی از شعر عربی با پس زمینه ای از فرهنگ اروپایی که باز هم به فارسی خوش می نشیند!
بیروت را چنان توصیف می کند که می توانی گوشه گوشه تهران را تصور کنی ، یا اصفهانت را یا هرشهر و دیاری که دوست داری.نزار قبانی ذاتا شاعر نوگرا و عاشقی ست. عاشقانه هاش مشهور ترین قسمت اشعارش _حداقل بینفارسی زبان ها و شاید از نظر من_ هستند.
در انتهای یادداشت ،
شما را با اینیکی تنها می گذارم:
"انتخاب"
انتخاب با توست
میانِ
مرگ بر سینه من
یا بر دفترهای شعر من!
عشق را انتخاب کن و یا ناعشق را
انتخاب نکردن ترسویی است
راهی میانه وجود ندارد
بین بهشت و جهنم
همه ورقه هایت را بریز بر زمین
هر تصمیمی را قبول میکنم !
حرف بزن... خشمگین شو...
منفجر شو...
اما آن جا نایست
بی حرکت چون میخ...
نمی توانم چون کاهی سبک
زیر باران بمانم...
خسته ای تو
وحشت زده ای
اما
سفر من دراز است...بسیار دراز.
یا در دریا غوطه ور شو
یا از آن کناره گیر
هیچ دریایی بی گرداب نیست.
عشق رویارویی بزرگی است
تصليب... شکنجه... اشک
سفری در میان سیاره های بی انتها
ترسِ تو مرا میکشد
ترسِ انسانی که خود را
سرگرم می کند در پس پرده!
هیچ ایمان ندارم به عشقی که
شور انقلابی در آن نیست
این عشق دیوارها را فرو نمی ریزد
چون توفانی نمی آشوبد.
چقدر میخواستم عشق تو مرا در کام می کشید
چون توفانی مرا از ریشه در می آورد....
انتخاب با توست
میانِ
مرگ بر روی سینه من
یا بر دفترهای شعر من
راهی میانه نیست
بین
بهشت و دوزخ