کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب درماندگان عشقانتشارات اوحدی منتشر کرد: ـ ببخشین، ربابه خانم تشریف دارن؟ آن زن قبل از اینكه جواب ما را بدهد، كنجكاوانه سر و وضع و قیافه ما را بررسی كرد و سپس گفت: ـ بله! شماها كی هستین؟ گفتم: من دخترش هستم! نمی‌دانم مادرم درباره من به او چه گفته بود؛ از نگاهش متوجه شدم تا نام مرا شنید، با نگاهی تحقیرآمیز به من گفت: ـ حالا می‌آیی سراغ مادرت! یك مرتبه دلم پایین ریخت، گفتم: ـ چی شده، اتفاقی افتاده!؟ آن زن، لنگه در را به روی ما گشود و از یك دالان تاریك به سمت اتاقی كه درش نیمه‌باز بود، هدایتمان كرد؛ از لای در مادرم را به ما نشان داد سرش میان دو زانویش فرو رفته بود، آن خانم او را صدا زد، صدای ضعیف و نامفهومی از داخل اتاق بیرون آمد، از زور نشئگی نای حرف زدن نداشت و نمی‌توانست سرش را بالا بگیرد...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر حسن کریم پورمشاهده همه