کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب قطار پنجاه و هفتانتشارات هزاره ققنوس منتشر کرد: می‌خواستم عشقی پاک و زیبا زیور زندگی‌ام باشد. می‌خواستم در این قصر ملکه باشم. اما تو به من گدایی را آموختی...خوش‌به حالت! هرچیز را که بخواهی می‌گیری، فقط به خاطر این‌که دلت می‌خواهد. این اسمش دوست داشتن نیست. اکنون احساس می‌کنم حریف خاطره یک بازنده‌ی تمام عیارم و به جایی رسیده‌ام که می‌خواهم از تو و گذشته دست بشویم. این تصمیم جدی است، هرچندی که هرگز فاصله‌ها ها نمی‌شوند . مامور آگاهی‌نامه را داخل پاکت می‌گذارد و پاکت را هم در کیفش، سپس کیف را به راننده‌ای که پشت فرمان نشسته می‌سپارد و به سرعت برمی‌گردد بالای سر جنازه‌ی پارسوآ.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه