دربارهی کتاب مسافر، برج، کرم، سه استعاره دربارهٔ خواندنما انسانها شاید تنها موجوداتی باشیم که جهان را به کمک داستان درک میکنیم. برای ما جهان سرشار از نمادها و رمزهاست که باید با کلمات آن را رمزگشایی کنیم. ما میکوشیم حقایق جهان را با خواندن و نوشتن کشف کنیم، پس عجیب نیست که در بیشترِ جوامع انسانی استعارهای یکسان برای بیان رابطۀ انسان با جهان وجود داشته است: جهان همچون کتابی که باید خوانده شود. اما این استعاره، در هر جامعهای، با استعارههای دیگری نیز مرتبط شده است. آلبرتو منگوئل، پژوهشگر برجستۀ ادبیات و رماننویس آرژانتینی، در این کتاب سه استعــارۀ اصلــی تاریخ خواندن را بررسی میکند: خواننده بهمثابۀ مسافری که صفحات کتاب جهان را در پی آگاهی و روشنگری میجوید؛ خواننده بهمنزلۀ ساکن متکبر برج عاج؛ و خواننده همچون خورۀ بیخرد کتابها. منگوئل با تسلطــی حیرتانگیـز ما را به گشتوگذاری میان آثار بزرگ ادبی و شخصیتهای داستانی، از دُن کیشوت گرفتــه تا مادام بوواری، میبرد و میآموزد که ما در جهانی از کلمات زندگی میکنیم و چگونه زندگی خود را بیوقفه با کتابها پیوند میزنیم.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
متن کتاب بسیار ناروان و پیچیده و سخت نوشته شده.
کتابِ حوصله سر بری است و چیزی برای ارائه حداقل برای من نداشت . در یک کلام ، کتابِ بیخودی است شاید هم تا حدودی چرت . اما جملات زیبایی هر از چند گاهی در کتاب پیدا میشود.
از نکات مثبت کتاب حجم کم آن است تا هر چه سریعتر از شرّ آن بتوان خلاص شد !
1 سال پیش
3بهخوان
کتاب مسافر برج کرم با زاویه دید جالبی به برسی خواندن کتاب میپردازه در ظاهر به 3 نوع مطالعه و مطالعه کننده رو در نظر گرفته اما اگه عمیق تر بشیم میبینیم نه تنها در نوع بلکه به بررسی تغییر هر کدام از این دسته ها در طول زمان هم پرداخته به این صورت که زمان چطوری تونسته هر کدوم از این استعاره ها رو درون خودش تغییر بده
خود کتاب یه سفره بین کتاب های مختلف، نویسنده ها و شخصیت هاشون که بازه بزرگی رو هم شامل میشه از قرون وسطی تا مدرنیته از بینالنهرین تا یونان و رم و... در مورد خود استعاره ها یه بخشی از متن کتاب اینقدر خوب بیان کرده که خودشو پایین بیارم بهتر از اینه که خودم بیان کنم:
جوامع از هر استعاره اصلی ای سلسله استعاره ها را به وجود می آورند جهان به مثابه کتاب با زندگی به منزلهٔ سفر پیوند مییابد و از اینجا خواننده به مسافری بدل میگردد که اوراق کتاب را می پیماید ولی گاه مسافر در این سفر به مکان و ساکنان آن توجهی ندارد و میشود گفت که فقط از مأمنی به مامن دیگر می رود؛ بنابراین عمل خواندن محدود به مکانی میشود که مسافر در آنجا از عالم کناره میگیرد - عوض آنکه در جهان زندگی کند. استعاره توراتي برج که بر پاکدامنی و بکارت اشاره دارد و در غزل غزل های سلیمان و مواد تصویری قرون وسطا در مورد عروس و مریم باکره به کار می رود، سده ها بعد به برج عاج خواننده استحاله می یابد که حامل معانی منفی ناظر بر انفعال و بی علاقگی به مسائل اجتماعی، نقطه مقابل خواننده مسافر، است. استعاره مسافر تحول می یابد و درنهایت زائر متون مثل همه موجودات ،فانی طعمه کرم مرگ میشود - استعاره ای خوفناک از آفتی کوچک که اوراق کتابها را میجود و کاغذ و جوهر را می بلعد. این استعاره مجدداً ظاهر می گردد و درست همان طور که کرم خواننده مسافر را می بلعد، خواننده مسافر (گاهی) کتاب ها را می بلعد، نه برای آنکه از معرفتی که در آنها مندرج است (و زندگی به نمایش میگذارد بهره ای ببرد بلکه تنها به این منظور که از کلمات پُر شود و در نتیجه همان کار مرگ را تکرار کند. از این رو چون خواننده مثل کرم موش یا موش سیاه است - موجودی است که برای او کتاب و زندگی نه غذا بلکه خوراک به حساب می آید مورد تمسخر قرار میگیرد.
متن کتاب سنگین بود یه مقدار ولی جذابیت برای سلیقه من رو حداقل داشت
1 سال پیش
5بهخوان
اولا بیاندازه از مترجم کتاب ممنونم بابت انتخاب دقیق کلمات، دوما این کتاب را میگذارم جزو معدود ناداستانهای محبوبم، به خاطر تعابیر و توصیفهای بینظیرش. «مسافر، برج، کرم» قرار نیست به ما خواندن یا چگونه خواندن را بیاموزد، فقط آمده تا از مقامات خواننده و اینکه خواندن شبیه چیست، حرف بزند و من این حرفها را مثل قصههایی که پدربزرگ در شبهای زمستانی دربند، کنار کرسی برایمان تعریف میکرد، دوست داشتم.
خواننده در این اثر در سه مقام قرار میگیرد؛ مسافر کتاب جهان، خلوتنشین برج عاج و خورندهی کتاب، نویسنده معتقد است کتابخواندن چه درست و چه غلط، لازم و حتی ناگزیر است.