دربارهی کتاب کلاه حصیری
غروب که شد،مترسک همان طور روی پای زخمی اش خم شد و آن قدر به نخلستان نگاه کرد تا پیرمرد آمد کنارش و به پای زخمی مترسک دست کشید.مترسک او را شناخت.خالو محمد بود.خالو محمد گفت:
«فردا می آیم درستت میکنم.»
در کتاب های تصویری،نویسنده و تصویرگر دست به دست هم میدهند تا کودکان را به دنیای داستان ببرند و بزرگ تر ها را به دنیای کودکی.اگر میخواهی پا به دنیای شان بگذاری کافی است کتاب را باز کنی و همراه شان شوی.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
زاویه ای جدید برای نگاه کردن به واقعه ای قدیمی...
لطیف بود امّا اشکالی داشت که احتمالاً به جنوبی نبودن نویسنده و "آشنایی از بیرون" ش با درخت نخل برمی گردد.
درخت نخل یگانه گیاهی است که انسان باید بارورش کند. و اگر انسانی نباشد که درخت را بارور کند خرمایی هم در کار نخواهد بود!
لذا این قسمت غلط است:
مترسک شمرد. درخت نخل هفت بار خرما داد و خرماهایش ریخت
2 ماه پیش
2بهخوان
قصه ی جنگ تحمیلی از زبان یک مترسک.
10 ماه پیش
5بهخوان
خیلی خوب و بدون خشونت و آسیب ،برای کودک ،جنگ رو تصویرگری کرده
0 سال پیش
3.5بهخوان
داستانی لطیف و غمانگیز دربارهی جنگ که خیلی دوستترش داشتم اگر تصویرگری بهتری داشت.
بهتر: دقیقتر. همراهتر با متن و حتی جلوتر و فراتر از متن.