کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 ماه پیش
4بهخوان
قشنگ بود . ای کاش ادامه داشت و طولانی تر بود .
1 سال پیش
5بهخوان
« من ضامن» نوشته مصطفی خرامان است. او سالها برای کودکان و نوجوانان قلم زده و نوشته است.داستانش را براساس یک مقوله اخلاقی مهم اما غریب نوشت. "من ضامن" چالشی شروع میشود و خواننده را پای کتاب نگه می دارد تا ببیند بلاخره سرنوشت این دردسرها به کجا می رسد. همانطور که از عنوان کتاب پیداست موضوع اصلی کتاب «ضامن - ضمانت» است، اما در بحبوحه قصه با مسائل مختلفی آشنا میشود. در جایی از داستان، رادیو شعری می خواند که شخصیت نوجوان قصه جذب آن شعر می شود و می رود سراغ شعر و شاعرش که در باره آن بیشتر بداند.دادن چنین اطلاعات جالب و مفیدی در دل یک رمان خیلی زیباست. هر نوجوانی که این کتاب را بخواند، زنده یاد قیصر امین پور را هم خواهد شناخت و حداقل یکبار در عمرش شعر بی نظیر او را خواهد خواند: می خواهمت چنان که شب خسته خواب را... نویسنده داستان برای انتقال محتوا، آنچنان که باورپذیر باشد تلاش کرده است. به همین منظور از فضای کلاس و ارائه مقاله استفاده کرده است. شخصیت اصلی برای همکلاسی هایش مقاله می خواند که متن این مقاله همه آن چیزی است که درباره ضمانت و داستان ضامن آهو باید به خواننده برسد .
2 ماه پیش
کتاب جالبی نبود پر از دیالوگ. و اینکه تعداد اتفاقات و جریان‌ها زیاد بود که باعث سردرگمی میشد.
2 سال پیش
1بهخوان

با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش می‌شود.

کتاب رو اول به عنوان کتاب با زمینه‌ی مذهبی و دوم کتاب نوجوان نپسندیدم. نمیدانم هدف نویسنده از اینکه شخصیت‌های اصلی اصلا زمینه‌ی مذهبی ندارند این بوده که نشان دهد جوانمردی و ضامن دیگران شدن ربطی به دین ندارد؟ درست است داستان با پسری مذهبی آغاز می‌شود اما در ادامه شخصیت‌های اصلی داستان طوری که به‌نظرمیرسد قید و بندی ندارند. در راه مشهد به تهران از شب تا صبح و فردایش که دختر از صبح تا غروب می‌خوابد حرفی از نماز نیست اصلاً. جایی اشاره می‌شود که حجابش هم کامل نیست. دو شخصیت مثبت یکی پسر مشهدی و دیگر مرد اهل جبهه هر دو ذیل و رام همین خانواده‌‌ی غیر مذهبی‌اند. یکی در وسط داستان به آنها می‌پیوندد و یکی آخر داستان که معلوم است قرار است با دختر جوش بخورد. یک بخشی که اصلاً جالب نبود، تأکید چندباره‌ی مادر بر این بود که خیلی از کار پسرش که زده بود شیشه‌ی یه مغازه‌دار را به خاطر تهمت نابجا شکسته بود خوشش آمده. درست است تهمت نابجا بود اما این شکستن شیشه که حق‌الناس بود را دائم بولد کردن اصلا جالب نبود. از طرف کسی که شخصیت مثبت داستان محسوب می‌شد. بخش اعظم داستان هم که حول این بود که پسری میخواست دختری را در دانشگاه تور کند و به هیچ وجه مناسب نوجوان نبود. همین داستان ضعیف هم بود. الفاظ نامناسب هم وجود داشت. از این انتشارات انتظار چنین کتابی نداشتم.
کتاب های دیگر مصطفی خرامانمشاهده همه