شراب خام روزمرگیهای جلال آریان، مهندس بیستوهفتسالهی تهرانی، است که برای مراقبت از برادر کوچک و بیمارش، پس از سالها، به تهران برگشته و در یک شرکت آمریکایی مشغول به کار شدهاست. ماجراهای رمان حول محور روابط او در محل کار، ماموریتش در آبادان، مراقبت از برادر کوچکش و ارتباطش با دوست نویسندهاش، ناصر تجدد، میگردد.
به دنبال ردپای شهر تهران در رمان معاصر به آثار اسماعیل فصیح رسیدم و برای بررسی تصویر تهران در آثار او شراب خام را انتخاب کردم. تهرانی که فصیح توصیف میکند، تهران سال 1337-1338 است. شهری که با نسخهی 1401ش زمین تا آسمان تفاوت دارد. هم از نظر وسعت و هم شمایل شهر.
شراب خام، رمانیست پرشخصیت با محوریت جلال آریان و به همین مناسبت داستانهای فرعی پرتعدادی در سراسر رمان پراکندهاست که برخی عملاٌ بیفایدهاند و در خلال باقی قصهها رها شدهاند. علاوه بر این، چاپهای جدید این کتاب، گرفتار سانسور شدهاند و به همین واسطه شخصیتپردازی جلال آریان در چاپهای جدید مخدوش است. به حدی که قاسم هاشمینژاد دربارهی جلال آریان مینویسد: «سکس تنها مسئلهای است که او را به شور و ولوله میاندازد.» اما با مطالعهی چاپهای بعد از انقلاب کتاب اصلاً به چنین شناختی از جلال آریان نخواهید رسید.
نثر کتاب روان است و مخاطب را با خودش همراه میکند. توصیفات در عین ایجاز کاملاند و تصویر دقیقی از آنچه در حال وقوع است به خواننده نمایش میدهد. زبان او از خلاقیت خالی نیست. از قیدهای ابداعی یا عامیانه برای توصیف استفاده میکند. ( مثل خوابیدنکی) یا برای اینکه از طولانیشدن عبارت جلوگیری کند، جمله را به صورت صفتی خلاصه میکند.( به جای نوشتن بچهای که بلیت بختآزمایی میفروخت مینویسد بچهی بلیت بختآزماییفروش.) همچنین از تشبیهات و استعارات بینظیری در سراسر رمان استفادهکردهاست.
سال 1348، قاسم هاشمینژاد فصیح را با پاورقینویسهایی مثل حسینقلی مستعان مقایسه میکند و شراب خام را رمان عامهپسندی میداند که بنا و استخوانبندیاش خراب است و برای همین پرداختن به نقش ایوان نثرش بی فایده است. اما به زعم من و پس از 50سال شراب خام خواندنی است. هم از حیث استخوانبندی ارزش پرداختن دارد و هم بهخصوص از نظر ادبیات و نثر. ابداً از ایراداتی که هاشمینژاد مینویسد خالی نیست اما در ادبیات امروز هم مشابه رمان فصیح پیدا نمی شود و رمان عامهپسند به ورطهی پستتری فرو افتادهاست.
2 سال پیش
3بهخوان
رمان خوبی بود اما انتظار یه رمان عالی رو نداشته باشید. چند قسمتش هم فوق العاده تاثیرگذار بود، طوری که تصویرش تا مدت زیادی تو ذهن میمونه.
8 ماه پیش
0.5بهخوان
داستانی زرد و معمولی است اما به دلیل شراب خواری شخصیت اصلی داستان، و ذکر انواع و اقسام مشروبات الکلی (بالزام، ودکا، کاگور، شامپانی، کنیاک، آبجو، ویسکی، ...) در داستان، که ممکن است برای خواننده، ترغیبکننده باشد، خواندن آن را به مخاطب عام توصیه نمی کنم. هرچند برای مخاطب فرهیخته هم آورده خاصی ندارد.
1 سال پیش
3بهخوان
روزمرگیهای شخصیت خاکستری داستان تصویر خوبی از آن دوره داده. گاهی پرگوییهای نویسنده شاید از حوصله خواننده امروزی خارج بشه اما باتوجه به سال نگارشش خوب بود و همچنین با بی طرفی این روایت خیلی روان بیان شده.