دربارهی کتاب دستهایش خونی چشمهایش گریان (جیبی)انتشارات شهرستان ادب منتشر کرد:شاه قبل از این که سوار شود، اشک اش را پاک کرد و از مردم خداحافظی کرد. مادر گفت: «آخی طفلکی!» پدر گفت: «چی؟» مادر گفت: «اشک هاشو ندیدی؟ دلم سوخت» بعد، اشک های خود را با بال روسری گرفت. پدر گفت: «زن ساده! به چشمانش نگاه نکن، به دستانش نگاه کن که خون می چکه...»پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه