در سالهای دانشجویی یکی از دوستانم توصیه کرد حتما این کتاب را بخوانم. در آن سالها در مجموع 4 ساعت راه رفت و برگشت من به دانشگاه بود که همه اش را کتاب می خواندم و یه جورایی عاشق آن راه شده بودم
در یک رفت و برگشت این کتاب را خواندم و فردایش کتاب را تحویل دادم.
کتاب یک روایت تجربی است از انقلاب است ، کاری ندارم که آیا می توان آن را به همه انقلاب ها و یا انقلاب خودمان بسط داد یا خیر اما تجربه ها خیلی با ارزشند.
انقلاب ها توسط مردم انجام می شود اما توسط مسئولین ادامه می یابد و این شروع ایجاد شکاف هاست.
هر چه این مسئولین بیشتر از مردم فاصله می گیرند این شکاف عمیق تر می شود.
مسئولین هر روز و هر روز با تجربه تر می شوند و دیگر کسانی نخواهند بود که رزومه ای همچون آنها داشته باشند پس تا نمیرند کسی نمی تواند جای آنها را بگیرد و به طور کاملا طبیعی فرزندان مسئولین افرادی دنیا دیده تر از دیگران می شوندو موقعیت های بیشتری دارند .
این مشکلات تنها به انقلاب ها مربوط نمی شود بلکه هر نوع حاکمیتی چنین مشکلاتی را به همراه خواهد داشت.
این مشکلات با تقسیم قدرت هم حل نمی شود بلکه تقسیم می شود و درد کمتری خواهد داشته چرا که اگر حتی به یک روستا هم سری زده باشید متوجه می شوید که همین مشکلات در شواراهای روستا هم وجود دارد.
چاره چیست آیا روزی می رسد که حاکمیتی وجود نداشته باشد؟ از نظر من این یک حرفت مفت است.
آیا می شود چند سال یک بار انقلاب کرد و کل مسئولین را بر کنار کرد؟ این هم بسیار پر هزینه است.
من جواب قانع کننده ای برای حل این مشکل ندارم اما آنچه تا کنون یافته ام این است،اگر حکومت خودت بر خودت از دستت در رفته ، اگر حکومت خودت بر خانواده ات واژگونه است و هر روز آسیب بیشتری به خودت و دیگران می زنی، اگر همسر و فرزندانت از دست تو در امان نیستند، اگر هنوز نمی توانی مهرت را خرج آنها کنی و هزاران اگر دیگر که همه به خود ما باز می گردد، بدان که انقلاب تو هم چیزی شبیه به همین انقلاب ها خواهد بود و جهان پیرامون تو همان نمود بیرونی درون توست.
اصلاح زمین به اصلاح ماست و اصلاح ما همان اصلاح زمین است.
2 سال پیش
5بهخوان
یک تمثیل زیبا از حرکات به اصطلاح انقلابی اما متاسفانه احساسی. وقتی برای آینده انقلاب نقشه ای ترسیم نشده باشه اتفاقی همچون همین قلعه حیوانات میفته. هرچی که جلوتر میریم و از این کتاب میخونیم بیشتر این روزهای جامعه رو درک میکنیم.
2 سال پیش
5بهخوان
سیاست کثیف رو به وضوح داستان کرده:).. تحریف تاریخ، لفاظی و بازی با کلمات برای فریب جامعه، آوازه خوبی آدمهای بد و آوازه بدی آدمهای خوب... اینکه قدرت، صاحبش را کور میکند و حتی تبدیل به یک هیولا.. سیاست حتی آرمانهای برحق یک انقلاب را میتواند به لجنزار بکشد.. و حتی آنها را وارونه کند چرا؟؟ چون مردمان احمق دارد..حماقت یعنی باور کنی شعارِ همه برابرند اما بعضی برابرتر ،عدالت است..و احمقها هیچ وقت اعتراض نمیکنند.. برای همین بدبخت و احمقاند..
این است سیاست دیپلماتها و البته در این میان فقط بنجامینها میفهمند اینها همش سیاستبازی است کسانی که شاید مثل الاغها عمر طولانی ندارند اما تجربه، بصیرت و زرنگی عمیقشون نمیگذارد خر بمانند:))..
و جهان همیشه برای بنجامینها تلخ تر است؛ بیشتر فهمیدن رنجیست و اندوه از اینکه دیگران نمیفهمند رنجی دیگر... شاید بتوان گفت احمق نبودن غمیست و اندوهِ احمق بودن دیگران غمی دیگر..و گاهی واقعا نمیتوان فهمید که احمق بودن بهتر است یا احمق نبودن!! شاید احمق بودن لااقل رنج کمتری دارد!!!
و خلاصه اینکه: کتاب را بخوانید
2 سال پیش
بعضی ها میگن این کتاب خسته کنندست.
اما باید حوصله داشته باشین تا دروغ هایی که سال ها بهمون گفتن رو که در این کتاب فاش شده بفهمید...