دربارهی کتاب هواهای نفسانی و منافعانتشارات شیرازه منتشر کرد:تخصصی شدن رشته های علوم انسانی در دوران اخیر آثار بسیاری برجای گذاشته است؛ از جمله این آثار، به کمرنگ شدن سعی و تلاش های مرسوم برای درک میزان تأثیر برنامه های اقتصادی بر سیاست می توان اشاره کرد. هیرشمن بر این نظر است که این تأثیر متأخر، هم بسیار گسترده و هم بسیار منفی بوده است و از این رو بازبینی آن دارای اهمیتی حیاتی. با عنایت به این امر است که هیرشمن خواننده کتاب حاضر را به بازخوانی متونی دعوت می کند که به دورانی دیگر تعلق داشته اند، دورانی که در خلال آن، این دو رشته علوم انسانی، یعنی سیاست و اقتصاد از یکدیگر منفک نبوده و متفکران به خود و خوانندگان شان فرصت اندیشه پیرامون مسائلی را می دادند به مراتب گسترده تر از مباحث تخصصی فعلی، مسائلی چون تأثیر گسترش تجارت جهانی بر صلح یا سهم تولید و تجارت در گسترش یا کاهش آزادی های فردی و جمعی.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
مسئله هیرشمن این است که علوم اجتماعی معاصر از توضیح پیامدهای سیاسی پدیدههای اقتصادی ناتوان است. او دلیل این امر را جدا شدن علم سیاست و علم اقتصاد میداند. پاسخ او به این مسئله، بازخوانی آرای متفکران سده ۱۷ و ۱۸ است؛ یعنی دورهای که اقتصاددان سیاسی و فلاسفه، آزادانه درباره اثرات پدیدههای اقتصادی بر سیاست و جامعه صحبت میکردند. به طور مشخص، او زنجیرهای از آرا شامل ماکیاولی، بیکن، سر جیمز استورات، جان میلار، منتسکیو، دیوید هیوم، آدام اسمیت، آدام فرگوسن و... را مورد مداقه قرار میدهد. نتیجه پژوهش او اما پاسخی از آب در میآید به یک پرسش تاریخی مهم: زایش و اوجگیری سرمایهداری. رساله حاضر هیرشمن در واقع تقریری است برای سرمایهداری، بدیل تقریر مارکس و وبر.
هیرشمن مسئله را از اینجا آغاز میکند: ماکیاولی یک تمایز بنیادین را پایهریزی کرد: انسان آنگونه که هست و انسان آنگونه که باید باشد. موضوع سیاست دومی شد و سوال این بود که شهریار چگونه باید فرمانروایی کند. از آنجا که دولت، نماینده انسان بود، بحث درباره طبیعت انسان در گرفت که غالباً ، با یک بدبینی، انسان موجودی در بند هوای نفس قلمداد شد. هیرشمن سه استدلال بدیل بیان میکند: ۱. سرکوب هوای نفس انسان توسط دولت ۲. مهار هوای نفس انسان توسط دولت از راه تأدیب ۳. هوای نفس خنثیکننده. از اینجا به بعد، بحث هیرشمن درباره آرایی است که درباره سومی بحث کردهاند زیرا دو استدلال اول به سرعت مطرود شدند. هوای نفس خنثیکننده هیچگاه به سرعت منظم توسط یک نفر بیان نشده است و برای فهم آن، لازم است که زنجیرهای از آرا مورد بحث قرار گیرد. در نهایت، نتیجهگیری هیرشمن این است که در دوره زایش سرمایهداری، هوای نفس خنثیکننده یعنی آن هوای نفسی که باید به مصاف سایرین برود، یک فعالیت اقتصادی انتخاب شد: بهبود وضع خویش از طریق ازدیاد ثروت و مال اندوزی. سرمایهداری با تک ساختی کردن انسان میخواست سایر امیال او را سرکوب کند، انسان را پیشبینی پذیر کند.
در کنار این سیر بحث، سوال اصلی هیرشمن یعنی تحلیل پیامدهای سیاسی پدیدههای اقتصادی نیز پاسخ داده میشود. او همچنین معتقد است بسیاری از مدافعین معاصر سرمایهداری مانند کینز یا شومپیتر، میتوانستند با درس گرفتن از تاریخ اندیشهها، استدلال خود را بهبود ببخشند. همچنین به برخورد کردن آرای خوشبین به سرمایهداری به دیوار واقعیت صحبت میکند. او در جمله آخر کتابش میگوید که توقع از تاریخ و خصوصاً تاریخ اندیشه، ارتقای طرح بحث درباره مسائل است و نه حل آنها.
با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش میشود.