کتاب|

عمومی|

داستان|

فرانسه

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
2بهخوان
کارد و طناب “این کتاب ساده است.” “این کتاب مال بچه ها است.” “این کتاب... “ درست حدس زدین! کارد وطناب از آن دست مجموعه‌داستان های پلیسی روانی است که حل معماها و پرونده هایش فسفر زیادی نمی سوزاند و از جنایت های عجیب و ذو ابعاد تهی است. اما مساله من اینها نیست. مساله من چالش مواجه با امر «سادگی» ظاهر و «غفلت» باطنی است. مساله من بلای خانمان سوزی است که روشن فکر را به عمق جهان اجتماعی اش فرو می برد و خروارها دانش و آزموده بسان لنگری بسته بر پای، او را در کف اقیانوس وجود اسیر کرده است. مساله من آن زمانی است که فرد خود را ورای تکرار های به ظاهر یکنواخت ببیند و لذت بردن از زیستی مردمی، کارتونی بچه گانه،فیلمی عامه پسند، داستانی ساده، سخنی به ظاهر واضح برای او ناممکن شود. آن وقت او دیگر از دسته است. چیزی که قرار بود حلال مسائل باشد و موجبات عمق دید او را فراهم آورد سدی می شود جلوی دید او را می گیرد و در نهایت افزایش این سد ها منجر می شود به مسدود شدن بیشتر زوایای ذهنی و آن موقع است که نور ظلمت و حجاب می آفریند. ذو ابعاد بودن و انتقال از سطح های متفاوت کار یک شبه و راحتی نیست. اگر تا اینجا هنوز ابهامی در کلامم وجود دارد اجازه بدهید مثالی بزنم: تصور کنید به یک مهمانی رفته این و افراد حاضر در جلسه عبارتند از بچه های کوچک، نوجوانان، بازاری ها و کاسبان فامیل، اساتید دانشگاه، خانم های خانه دار، بانوان شاغل، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، جوانان اهل ورزش، جوانان اهل هنر، ادب،شعر و موسیقی، خلاصه هر تیپ آدمی که می توان تصور کرد. قرار است از صبح تا شب با آنها مراوده داشته باشید و در هر نوبت با فرد و گروهی هم صحبت شوید. آیا تمام مکالمات برای شما لذت بخش خواهد بود؟ یا تنها آن دست مکالماتی که به تیپ شخصیتی شما بخورد اهمیت دارد و جذاب است؟ در هنگام صحبت با بچه ها در دل خداخدا می کنید که تمام می شود تا دوباره همنشین اهل ادب بشوید؟ یا اینکه در همان زمان سعی می کنید به نوبه خود از فرصت مراوده با کم سن و سال ها نهایت بهره را ببرید؟ هم کلام شدن با موسفیدان را چگونه می یابید؟ ملال آور یا مثل کاوشی باستان شناسانه در تاریخی زنده و مجسم!؟ می فرمایید کلی گویی نکنم و بحث به روحیه افراد و مسائل روان شناسانه بستگی دارد! قبول دارم اما جای منافشه نیست، به هر حال اینها مثال هایی برای تبیین موضوع ودغدغه ذهنی بنده است. این کتاب هم برای من حکم چالشی را داشت و تا پای نخواندن و به کناری افکندنش هم پیش رفتم اما مبارزه با آنچه کوالای تن آسای درون می خوانمش شیرین تر است و ثمراتی بسیار دارد.
کتاب های دیگر ژرژ سيمنونمشاهده همه