کتاب|

عمومی|

داستان|

فرانسه

درباره‌ی کتاب گیسوگیسو قصه ای است پیچیده که با سادگی تمام نوشته شده است. داستان سه زن، در سه شرایط ناهمگون، سه موقعیت سنی متفاوت، در سه قاره مختلف!سه زن که هیچ گاه یکدیگر را ندیده اند و نخواهند دید، ولی سرانجام یک اشتراک هر سه آنها را به آرامش خواهد رساند؛ آرامشی که برای هر سه زن کاملا متفاوت و غیر قابل انتظار است.داستان ساده و در عین حال هیجان انگیز لتیسیا کلومبانی، نویسنده و فیلم ساز فرانسوی، موفق به دریافت جوایز متعددی در فرانسه شده است؛ از جمله: اولیسه ادبی فرانسه و گوی بلورین در سال2017.پس از آن، کتاب به 27 زبان دنیا ترجمه شد و قدردانی و نقد از آن پای خود را از مرز فرانسه بیرون گذاشت.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
3بهخوان
کاش فقط داستان اسمیتا و لالیتا رو نوشته بود، خیلی مشتاق بودم بدونم چه اتفاقی براشون میفته... نسبتا جذاب و پرکششه و ترجمه‌ی روانی داره. پیشنهاد می‌شه، مخصوصا اگر دیشب از طاقچه هدیه گرفتید :) + این رمانایی که در مورد هندن رسما منو نابود می‌کنن! این حجم از ظلم و بی‌رحمی نسبت به کسی که شبیه خودشونه، به زبون خودشون صحبت می‌کنه، اما یک خونه اون‌طرف‌تر دنیا اومده وحشتناکه، وحشتناک... ++ نویسنده چقدر از سیک‌ها خوشش میاد :)
2 سال پیش
4بهخوان
به نظرم خیلی عالی بود. یه داستان کاملا زنانه از سه زن با سه شخصیت متفاوت امااراده های محکم. از خوندنش لذت بردم.
1 سال پیش
4بهخوان
شاهکاری به تمام معنا، اتحاد بین سه نقطه از جهان که در یک چیز تلاصه میشوند. این داستان شاهکار نشانگر عمق واقع بینی انسان و تلاش در هر حالتی است. انسان باید بکوشد تا در حد خودش به نقطه ای والا برسد حال با هر شرایط و مشکلی، توصیه میکنم تا اخرین خط این کتاب را دنبال کنید.
1 سال پیش
3.5بهخوان
خوب به نظر می رسد هر چه در کره ی خاکی چرخ بزنی و مرزها را پشت سر بگذاری ، حکایت زنان و تبعیض ها و مسائل آنان همچنان باقی ست. در شرق و غرب عالم هم فرقی ندارد. جامعه پیشرو صنعتی ، ملل عقب مانده و در حال توسعه هم بازی واژگان است با معنایی گنگ و مبهم برای هر کدام . داستان مصایب نسوان در همه ی جوامع یکسان است شاید فقط زبان روایان متفاوت باشد. سه روایت از سه زن در نقاطی جدا از هم . خط سیرهایی از حوادث که در یکجا با هم تلاقی میکنند. شخصیت های داستان خواهان تغیر هستند ، تلاش می کنند از بن بست ایجاد شده توسط باورها ، عرف اجتماعی و سنت های جامعه خارج شوند. مسیری دشوار که رنج و مرارت های بسیاری برایشان دارد. باید از تابوها و کاست های طبقاتی گذر کنند . آنان فقط امیدشان طلوع خورشید فرداست. روزی شاید بهتر از دیروزشان. تاثیر اعمال انسانها بر سرنوشت یکدیگر جالب است یکی برای خدای باورهایش تنها سرمایه اش را میدهد تا دیگری با آن شغل و خانواده ی خودرا حفظ کند و یکی دیگر با آن از تنگنا می گریزد . من دو روایت اسمیتا از هند وجولیا از پالرمو را بیشتر پسندیدم و فکر میکنم همین دو شخصیت و روایت آنها میتوانست کتاب را بدون نیاز به روایت سوم سارا، یک اثر خواندنی تر کند . خوب همین دیگه.