کتاب|

نوجوان|

داستانی|

واقع‌گرا

درباره‌ی کتاب تقریبا «حالا قدرت ای مرد دوناتی چیا هست؟ دونات خوردن؟» با ته ماژیک دماغش را خاراند: «دونات درست کردن؟» سرم را تکان دادم: «قدرت خاصی نداره. فقط دونات خیلی دوست داره.» کالیستا گفت: «ولی قهرمانه! یعنی باید یه قدرت خاصی داشته باشه.» گفتم : «نه» چون تقریبا مطمئن بودم که اشتباه می کند. «بعضیا تو هیچی خوب نیستن.بعضیا فقط دونات خیلی دوست دارن.»
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
دلم می خواهد این کتاب را به کلی از کسانی که می خواهند بچه دار شوند و بچه دارند، بدهم بخوانند و تا یک جای خوبی از داستان هم می خواستم پدر و مادر آلبی رو بکشم! این قدر که بلد نبودند. تا آن جا که خود مادرش اعتراف کرد بلد نیست ولی تمام سعی ش را می کند. قبلا هیچ وقت فکر نکردم که مادر بودن چیزی است که باید برایش سعی کنی مثل ریاضی یا دیکته. مادر بودن فقط چیزی بود که آدم بود. ولی آخر داستان را خیلی تند جمع کرده بود نویسنده. انگار یهویی مادر و پدرش بعد سال ها فهمیدند چه باید بکنند! و بهترین شخصیت هم آن آقای معلم انجمن ریاضی که چون ریاضی ش خوب نبود تصمیم گرفته بود اگر روزی ریاضی ش خوب شد، به کسانی که مثل خودش بودند کمک کند و یک ذره دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند. و از بهترین جملات کتاب این که بعضی آدم ها تو هیچی خیلی عالی نیستند. بعضی آدم ها فقط خیلی دونات دوست دارند.
2 سال پیش
5بهخوان
به معنی واقعی کلمه، محشر بود. یعنی فقط می‌خوام البی رو محکم بغل کنم و مواظب باشم براش اتفاقی نیفته. چقدر این پسر شیرین و دوست داشتنیه. پ.ن۱: چقدر کتابای لیزا گراف فرق دارن با هم. باورم نمی‌شه همین نویسنده‌ کلاف پرگره و چتر تابستان رو هم نوشته. پ.ن۲: گوگل این کتاب رو به عنوان یک کتاب مناسب برای "میدل اسکولرها" معرفی کرده! ولی من دوستش دارم، و توصیه می‌کنم شما هم بخونیدش و دوستش داشته باشید.
9 ماه پیش
4بهخوان
مطلقا تقریبا،رمان است.آلبی 10 ساله که در آستانه نوجوانی است اما هنوز تا قسمتی در فضای کودکی سیر میکند. توانایی هایش به چشم اطرافیان نمی آید و احساس می‌کند در هیچ کاری خوب نیست . ایده خوب ،پرداخت خوب و سیر منطقی دارد. راهنمای کسانی است که میخواهند دست از مقایسه کردن خود با بقیه بردارند! برای کمال گراها موثر است و به نظرم بیشتر برای والدین!!!
1 سال پیش
5بهخوان
این کتاب داستان زندگی پسری را روایت می‌کند جدیدا مشکلات زیادی در مدرسه برایش افتاده است از مدرسه قبلی خود اخراج شده و در مدرسه جدید پسر های دیگر او را تحقیر می‌کنند تا اینکه متوجه می‌شوند دوست او در برنامه تلویزیونی شرکت دارد تا اینکه همه به او توجه می‌کنند و به قولی خفن بودن را به او باد می‌دهند حال او چگونه دوست واقعی خود را تشخیص دهد و چگونه با مشکلات خانوادگی اش کنار بیاید. کتاب جذابی است پیشنهاد میکنم حتما بخوانید
کتاب های دیگر لیزا گرافمشاهده همه