دربارهی کتاب کلاف پرگره
کدی،دختر یتیم یازده ساله،توانایی خارق العاده در پختن کیک دارد...اما از بازی های سرنوشت که از لحظه ی تولد سر راهش گذاشته شده،بی خبر است.زمانی که کدی به اتاقی در طبقه ی بالای فروشگاه بزرگ چمدان های گمشده ی شهر،اسباب کشی میکند،با آدم هایی عجیب و غریب آشنا میشود که زندگی شان جوری به زندگی او گره خورده که هرگز تصورش را هم نمیکرد.
در داستانی که رمز و راز آن همچون معمایی جساب شده قدم به قدم گشوده میشود،این برخوردها کلید گشایش اسرار گذشته ی کدی است.لیزا گراف،یک نوع انگشت جادو هم به قصه اضافه میکند تا رمانی خلق کند که خواننده ها را به تفکر درباره ی سرنوشت وا می دارد.آیا تقدیر وآینده ی تمامی ما به نوعی به هم گره نخورده است؟
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
یک کتاب پرشخصیت، پر ماجرا و پیچ در پیچ در ژانر رئالیسم جادویی برای نوجوانان. پرکشش و جذاب نوشته شده و ترجمهی خوبی داره. اما به نظر من برای این تعداد صفحه، زیادی پرشخصیت و پرماجراست. من دوست دارم یک کتاب در مورد کدی داشته باشم، یکی در مورد دوشیزه مالوری، یکی در مورد مالک، یکی در مورد توبی، یکی در مورد خانوادهی آشر به خصوص ویل، و حتی یکی در مورد وی. چون واقعا هر کدام به اندازهی یک کتاب مستقل، گذشته و ماجرا و یک عالمه حرف برای زدن دارن. در حالی که اینجا عملا حیف شدن.
1 سال پیش
3بهخوان
بسم الله
یک پازلِ خواندنی بود ولی اگر همه چیز انقدر تصادفی جفت و جور نمیشد، قشنگ تر بود.
موضوع اصلی هم که استعداد بود، در این حد که میشد استعداد رو دزدید، خرید و فروش کرد و یا حتی کلکسیونش رو جمع کرد .
و نکته جالبی که داشت این بود که "هر چیزی" می تونست استعداد باشه، مثلا خیلی دقیق تُف کردن ؛ و اتفاقا صاحب این استعداد، به خوبی ازش استفاده می کرد!
2 سال پیش
4بهخوان
خوندمش ولی گیج شدم توش، تهش هم نفهمیدم یا یادم نیست. به هر حال این سبک کتابا به گروه خونی من نمی خوره. هر چند موقع خوندنش، لابد لذت بردم که ادامه دادم. شاید هم فقط می خواستم ببینم تهش چی میشه. نمی دونم. این یادداشت را فراموش کنید.
1 سال پیش
4.5بهخوان
زندگی گاهی مثل کلافی پر گره است. هر گرهی که باز میشود زندگی کسی تغییر میکند. هر تصمیمی که گرفته میشود راه کس دیگری را عوض میکند.
.
رمانی با شخصیتهایی معمولی و در عین حال استثنایی. دختری که در عرض چند دقیقه بطور دقیق میفهمد کیک مناسب هر کسی چیست و بعد آن را با بهترین طعم ممکن برایش میپزد. زنی که مسئول یک خانهی بهزیستی است ولی بخاطر استعداد فوقالعادهاش در پیدا کردن والدین مناسب برای هر کودک تقریبا تنهاست، مادری که در حین رانندگی تند و تند شال میبافد و یکی از پسرهایش دقیقترین تف انداز دنیاست! و دیگری یک ناپدید شوندهی فرز..
.
داستانی پر از گرههای ریز و درشت، از زمان گذشته تا الان، گرههایی که آهسته آهسته باز میشوند.
.
با این توضیحات واضح است که چرا توصیه میکنم بخوانیدش. چه نوجوان هستید و چه بزرگسال.