دربارهی کتاب کلمات اخلال گرانتشارات آگه منتشر کرد:
تراکتها، پوسترها، بولتنها؛ کلمات خیابانی، کلمات بیپایان. این همان دغدغهی تاثیرگذاری نیست که آنها را ضروری میکند. آنها چه تاثیرگذار باشند و چه نباشند، به تصمیمگیری در همان دقیقهی خاص» تعلق دارند. آنها پدیدار و ناپدید میشوند. همهچیز را نمیگویند و قطعهوار کنشگری و تامل ورزی میکنند. هیچردپایی به جا نمیگذارند؛ انها ضربهی قلممویی هستند که ردی از خود نمیگذارد، همچون کلمات روی دیوارها، در ناامنی نوشته میشوند، در شرایط خطرناک خوانده و دریافت میشوند. خودشان حاملان خطر هستند و سپس با عابری که از کنار آنها عبور میکند، نمیبیندشان یا فراموششان میکند، همراه میشوند و عبور میکنند.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
کلمات اخلالگر مجموعهای از چندین مقاله از موریس بلانشو، تلاشی برای نمایاندن امرِ سیاسیِ اوست. در مقدمه ی کتاب، کوتاه نوشتهای از ژان لوک نانسی آورده شده، سپس مقالههای ذکر شده از بلانشو که در امتداد یکدیگر نیستند بلکه میتوان آنها را در کنار یکدیگر نمایانگرِ شدت امر سیاسی در نظرگاه بلانشو دانست. در نهایت نوشتهای از لارس آیر تحت عنوانِ دعویِ کمونیسم در مقام مؤخره آورده شده است. کتاب ریتم خوبی دارد، مقدمه و مؤخره به جا انتخاب شده، روشنگر و مکمل مقالات هستند. ترجمهی مقالات گاهی نامفهوم است، چه بهتر که ترجمان انگلیسیِ الیزابت روتنبرگ را مطالعه کنید تا از کجفهمی های محتمل کاسته شود.
به هر حال، پیشنهاد میدهم کتاب را دقیق و نقادانه مورد مطالعه قرار دهید.
________________________________________
[ادبیات همهی انواع الاهیات را در کنار تمامی انواع بیخدایی رد میکند: زیرا همهی آنها تثبیت یک معنای یکهاند. غیاب در اینجا چیزی نیست جز یک جنبش و حرکت: نوعی غایبسازی؛ گذار دائمی به بینهایتی همهی گفتارها. "آن غایبِ سترگ، غایب از من و از همه چیز، و نیز غایب برای من،..." که توماس گنگ بدان اشاره دارد، نه یک هستی است و نه یک آن(instance)؛ بلکه لغزیدنِ مداوم من به ورای من است، لغزیدنی که احساسِ نابِ وجودِ او را به ظهور میرساند_ حتی اگر این احساس هنوز در انتظار خفته باشد]
ژان لوک نانسی
_________________________________________
[بنا به فرض، اجتماع در نوع کنش خودتخریبگری، خود را به تجربه میسپارد؛ کنشی که در آن تکینگی خویش و در امتناعاش از حضور، نه قابلیت انتزاعی شدن و نه قابلیت انضمامی شدن دارد. تنها به صورت پیشفرض میتوان از اجتماع سخن گفت. پس در این مورد آیا سکوت بهتر نیست؟ اما بلانشو اصرار دارد که رخ دادن اجتماع حامل معنای سیاسی دقیق و مشخصی است؛ شاهد بودن اتفاق میافتد و روشنفکر باید سخن بگوید، با این حال مسئله همان است که بلانشو میگوید: "با چه نوع کلماتی؟" با کلماتی که بر فاصلهی میان ظهور کمونیسم و پروسهی دموکراتیک شهادت دهند که انسان از خلال آن پروسه میتواند بر این ظهور گواهی دهد.]
لارس آیر