کتاب|

عمومی|

داستان|

آلمان

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
3بهخوان
هرابال در سال ۱۹۴۸ دکترای حقوق گرفت و ضمن تحصیل دوره‌هایی در سطح دانشگاهی در فلسفه ادبیات و تاریخ گذراند اما پس از تحصیل از مدرک و سابقهٔ تحصیلی‌اش هیچ استفاده‌ای نکرد و به قول خودش به یک سری مشاغل جنون‌آمیز از جمله سوزن‌بانی راه‌آهن و راهنمایی قطارها، نمایندهی بیمه، دست‌فروش دوره‌گرد اسباب‌بازی، کارگر ذوب‌آهن و کار در کارگاه پرس کاغذ باطله پرداخت. «تنهایی پر هیاهو» داستانی روانکاوانه_ فلسفی است، که از شخصیت هانتا و افکارش سخن می‌گوید. اما در این بین گاهی به موارد سیاسی_اجتماعی نیز اشاره می‌کند. «اگر کسی می‌خواست کتابی را خمیر کند، باید سر آدم‌ها را زیر پرس می‌گذاشت، ولی این کار فایده ای نمی‌داشت چون که افکار واقعی از بیرون حاصل می شود...تفتیش کننده‌های عقاید و افکار در سراسر جهان، بیهوده کتاب‌ها را می‌سوزانند...» که اشاره به ممنوعیت کتاب‌ها و خفقان فرهنگی ِ دوره ای از زندگی نویسنده دارد.
2 سال پیش
4بهخوان
من عاشق کتاب‌هایی هستم که در کتاب‌فروشی یا کتابخانه می‌گذرند، با شخصیت‌هایی که با کتاب‌ها سر و کار دارند. در «تنهایی پرهیاهو» شکل متفاوت و جذابی از این ارتباط وجود دارد: هانتا سی و پنج سال است در زیرزمین یک کارگاه، کاغذهای باطله را بسته‌بندی می‌کند. او کارش را با علاقه و دقت فراوان انجام می‌دهد و در میان کاغذهای باطله به دنبال آثار ارزشمند می‌گردد. مثلا گاهی بسته‌بندی کاغذهای باطله‌ی پرس‌شده را با تصاویر چاپی از آثار هنرمندان که پیدا کرده تزیین می‌کند. یا اگر کتابی بین کاغذها پیدا کند، آن را به خانه می‌برد و می‌خواند. هانتا تنها زندگی می‌کند و خانه‌اش پر شده از کتاب‌هایی که تمام این سال‌ها جمع کرده؛ یک تنهایی پر از هیاهوی کتاب‌ها! نویسنده‌ی کتاب در سال‌هایی زندگی کرده که در جمهوری چک کمونیسم حاکم بوده و اجازه‌ی انتشار خیلی چیزها (از جمله بعضی کتاب‌های خودش) داده نمی‌شد. او با نوشتن «تنهایی پرهیاهو» به نوعی تصویر جامعه‌ی آن روز چک را ترسیم کرده است. مثلا با اشاره به افراد تحصیل‌کرده‌ای که در زیرزمین‌ها کار می‌کنند، یا جایی که هانتا به دیدن یک دستگاه پرس مدرن می‌رود و می‌بیند تمام تیراژ یه کتاب برای نابود شدن وارد کارگاه شده، یا استاد هنری که به دلایل سیاسی از کار برکنار شده و به هانتا پول می‌دهد تا مجلات نقد تئاتری که پیدا می‌کند را برایش کنار بگذارد. حین خواندن «تنهایی پرهیاهو»، با خیال‌پردازی‌های هانتا در زیرزمینش همراه می‌شدم و در کنار کنجکاوی برای اتفاقات داستان و سرانجام کارش، دوست داشتم ببینم هر بار چه چیز جدیدی بین کاغذهای باطله پیدا می‌کند. این باعث شده بود به این فکر کنم که شاید مسئول کیوسکی که کاغذهای باطله را به او می‌دهیم، برای گذراندن وقتش می‌نشیند و چیزهایی را می‌خواند که من و آدم‌های دیگری روزی نوشته‌ایم و دور ریخته‌ایم و حتی یادمان هم نمانده! :)
2 سال پیش
4بهخوان
تنهایی پرهیاهو روایت مردی است به نام «هانتا». او شغلی دارد که نیازمند مدرک الهیات است. سی و پنج سال از زندگی‌اش را در زیرزمینی تاریک و نمور به پرس کردن کاغذهای باطله، کتاب‌ها، موش‌ها و مگس‌ها پرداخته است. او فردی است که [مغزش توده‌ای از اندیشه‌هاست که زیر پرس هیدرولیک بر هم فشرده شده است.] هانتا یک شاعر است که با بسته‌های کاغذ باطله شعر می‌سراید. هنرپرور و زیبایی‌پرداز است. این‌ها تمام آن چیزی است که به زندگی‌اش معنا می‌بخشد. اما ناگاه خود را در جهانی می‌یابد که به یکباره خالی از معنا شده است. مرحله‌ای از تمدن، که بشر در آن به سوی آینده پسرفت می‌کند. و او که تمام رویایش را از دست داده و «بی‌قابلیت» خطاب گشته است، تمام معنایش را می‌بازد. و همان‌گونه که خود همواره می‌دانست، مقدر این بود که بر بستر شکنجه‌ای ساخته‌ی دست خودش، به عاقبت کتا‌ب‌ها و موش‌هایش دچار شود. [نه! نه در آسمان‌ها نشانی از رأفت و عطوفت وجود دارد، نه در زندگی بالای سر و نه زیر پای ما و نه در درون من. صبح به خیر، آقای گوگن.] •••••• هرابال هم‌زمان با پرداختن به روح فرهنگ چک، ریشه‌های کلاسیسیسم در آن و تقابلش با هنر سوسیالیستی، ظرافت‌های روانی و شناختی بشر را نیز در نظر دارد و به خوبی آن را نمایان می‌سازد. •••••• بخشی از کتاب:[ ... چهره‌ای قاچ قاچ مثل قارچ، چهره‌ی مردی که هنر و مشروب او را به لبه‌ی ابدیت کشانده است و می‌بیند که دستی ناپیدا دارد دستگیره‌ی درِ آخری را از بیرون می‌چرخاند و درْ هر لحظه است که باز شود.]
2 سال پیش
3بهخوان
تنهایی پرهیاهو، کتابی است که بهومیل هرابال، نویسنده ی اهل چک به نگارش در آورده است. این کتاب در اصل، داستان مردی است که به معنای واقعی کلمه، در تنهایی پرهیاهویی گرفتار شده است یا بهتر است بگوییم که با این تنهایی پرهیاهو زندگی می‌کند و از زندگی اش نیز لذت می‌برد. مرد شخصیت اول داستان، فرد نسبتا کم درآمد و فقیری است که در یک کارگاه زیرزمینی کار می‌کند. شغل او خمیر کردن کاغذهای باطله در یک دستگاه پرس است، او در یک اتاق کوچک با انبوهی از کاغذ باطله، کتاب، روزنامه، مجلات و امثال آن، کنار یک دستگاه بزرگ پرس کاغذ کار می‌کند و شبانه روز در همان اتاق است. هرروز برای او بسته‌ های زیادی از کتاب و کاغذ می‌اید تا ان ها را خمیر کند اما او در میان این کاغذ ها کتاب ها و نوشته های گوناگون بسیاری را پیدا می‌کند. ان ها را مطالعه می‌کند، برخی از ان ها را برای خود نگه می‌دارد و برخی را خمیر می‌کند. لابلای داستان تنهایی پرهیاهوی این مرد، نقل قول های بسیاری از کتاب های بزرگ و خواندنی و اشخاص مهم اورده شده است. خواننده ی این کتاب با خود احساس می‌کند که در حال خواندن نه یک کتاب، بلکه چند کتاب است. درواقع شما در حین خواندن این کتاب، درحال خواندن کتابی هستید که در ذهن شخصیت اول داستان ورق زده می‌شود. او همه‌ی این کتاب ها را در ذهن خود نگاه داشته و به مخاطبان نشان می‌دهد. تمام زندگی این مرد، در همان زیرزمین کوچک معنا می‌شود، جایی که او از شرایط بیرونی اجتماع به دور است و به معنای واقعی کلمه، در تنهایی به سر می‌برد. به همین دلیل است که پس از اخراج شدنش از این کار، او معنای زندگی خود را از دست می‌دهد و دست به خودکشی می‌زند. او خودش را نیز مانند تمام کتاب‌هایی که در دستگاه پرس انداخته بود تا خمیر شوند، در دستگاه می‌اندازد.