کتاب|

عمومی|

داستان|

آلمان

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
10 ماه پیش
3بهخوان
جهالت یا بی‌خبری داستانیه در مورد بازگشت! حالا این موضوع با دو مورد وطن و عشق در هم تنیده شده و باعث جذابیت داستان شده. در تمام طول کتاب اطلاعات شخصیت‌ها قطره چکانی داده میشه و کم‌کم این اطلاعات باعث روشن شدن قضایا میشه. ابتدای کتاب با صحبت‌های دو زن شروع میشه که یکی داره به دیگری میگه حالا که کشورت از چنگ کمونیسم آزاد شده بهتره به کشورت برگردی و اسمش رو بازگشت بزرگ می‌ذاره. حالا از جزئیات بگذریم طی اتفاقاتی زن از پاریس به پراگ می‌ره و در فرودگاه با شخص دوم رمان آشنا میشیم، مردی که اون هم مثل شخصت اول سالها پیش از پراگ به دانمارک مهاجرت کرده. زن مرد رو میبینه، یادش میاد در جوانی عاشقش بوده و احتمالا در سرش فکر برگشت به عشق سابق رو پرورش میده و ادامه‌ی داستان...ه جدای از داستان جذابی که داره، روایت‌های جداگانه از ادیسه، یه سری نقل قول‌ها و اتفاقاتی که در بازگشت شخصیت‌ها می‌افته و سختی بازگشت رو نشون میده هم جالبه.ه ما انسان‌ها در بی‌خبری و تنهایی همیشگی خواهیم بود...ه
2 سال پیش
3بهخوان
ظاهرا کوندرا عادت دارد به جای روایت داستان به علل وقوع رویداد ها بپردازد و مخاطب باید اصل داستان را از بین این علل بفهمد و این روش برای من لا اقل، دوست داشتنی است. جدا از سبک خاص نویسنده داستان درباره "رنج ناشی از آرزوی ناکام بازگشت" یا نوستالژی است. نوستالژی معطوف به وطن برای مهاجرینی که ناچار به کوچ اجباری شدند. ظاهرا داستان خیلی شخصی و مخصوص مردم کشور چک است امامی توان یا بیشتر داستان ارتباط برقرار کرد ... - از پایان کتاب خوشم نیومد -مشخصا کتاب یرای ترجمه محدودیت داشته و نمی شده دقیق در موردش قضاوت کرد. -ترجمه فروغ پوریاوری ( با نام بی خبری) بعضا نارسا و ضعیف است و ترجمه دکتر حجازی ( با نام جهالت از نشر کاروان) بهتر است. - نمره واقعی به نظرم از سه کمتر و از دو بیشتره!
2 سال پیش
3بهخوان
انتظار بیشتری از این کتاب داشتم ،ولی در کل بد نبود
کتاب های دیگر میلان کوندرامشاهده همه