کتاب|

عمومی|

داستان|

آلمان

درباره‌ی کتاب مسخکتاب مسخ، رمانی نوشته ی فرانتس کافکا است که نخستین بار در سال 1915 وارد بازار نشر شد.فرانتس کافکا که در زمان حیات خود تقریبا ناشناخته باقی ماند، اکنون به عنوان یکی پرمخاطب ترین و تأثیرگذارترین نویسندگان جهان شناخته می شود. رمان ها و داستان های کوتاه کابوس وار او، اضطراب ها و احساس بیگانگی انسان مدرن را در جهانی ناآشنا، خصومت آمیز و خالی از انسانیت به تصویر می کشند. این نگرش کافکا، بیش از هر اثر دیگری در شاهکار او، رمان مسخ، نمود دارد که داستانی همزمان دلهره آور و جذاب را روایت می کند و امروزه به عنوان نقطه ی تحولی در ادبیات مدرن به حساب می آید.«گرگور سامسا یک روز از خواب بیدار شد و دید که در رختخوابش به حشره ای مهیب تبدیل شده است.» کافکا با این جمله ی تکان دهنده، عجیب و حتی شاید طنزآمیز، شاهکار خود را آغاز می کند. این رمان جاودان به داستان زندگی مردی جوان می پردازد که یک شبه به حشره ای بزرگ و سوسک مانند تغییر شکل می دهد و در چشم خانواده اش، به مایه ی ننگ و نفرت تبدیل می شود. او اکنون در اتاق خود نیز احساس بیگانگی می کند و مجبور است جهانی بی رحم و ناآشنا را صرفا تحمل کند. کتاب مسخ که تأملی دلهره آور (و به شکلی پوچ گرایانه طنزآمیز) از احساساتی انسانی نظیر بیگانگی، انزوا و احساس گناه است، بدون تردید در زمره ی برجسته ترین و به یاد ماندنی ترین آثار داستانی سده ی بیستم قرار می گیرد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
8 ماه پیش
4.5بهخوان
به نظر اکثر کتاب خوانان، مسخ کتابی است که باید خواند. داستان که در مورد پسری به نام "گره گوار سامسا " است که ناگهان از خواب می پرد و کم کم متوجه می شود به حشره ای عجیب تبدیل شده است، در نقطه اوج خود آغاز می شود و مسیری خطی و یکنواختی را پیش می گیرد و می توان گفت در اوج هم به پایان می رسد. کافکا در مسخ با پرهیز از هرگونه اضافه گویی سریع سراغ مطالب مهم داستان می رود و بدون هر گونه حاشیه سعی می کند مفاهیم مد نظر خود را به خواننده منتقل کند. مسخ داستان دردناک حذف شدن تدریجی انسان هایی است که خواسته یا ناخواسته به حاشیه می روند و دیگر نمی توانند یا نمی خواهند همرنگ جماعت باشند.   * از رک بودن کافکا خوشم آمد. کوتاه بودن و بی حاشیه گی داستان در کنار موضوع آن برایم جالب بود. فکر می کنم این داستان جزو آن گونه داستان هایی است که پس از تمام شدن و کمی تفکر برای هضم آن، بلافاصله خود را جای قهرمان داستان می گذاریم
6 ماه پیش
2.5بهخوان
کی مسخ شده؟ فکر کنم سوال دقیقا همینه. حشره‌ای که روح انسانی داره؟ یا انسان‌هایی که روحشون شبیه به حشره ست؟ p.s: کافکا، هدایت، دازای! جالبه که از غرب تا شرق سه تا نویسنده می‌شناسم که به شدت حس می‌کنم شبیه یه هم هستن.
7 ماه پیش
1بهخوان
از نظر من خیلی مسخره بود...
1 ماه پیش
3.5بهخوان
دوبار برای خواندنش اقدام مردم و تو صفحه هفتم پشیمون میشدم، چرا نمیدانم اما بلاخره سه سال پیش خواندمش،