کتاب|

عمومی|

داستان|

انگلیس

درباره‌ی کتاب آسیاب رودخانه ی فلاسانتشارات مرکز منتشر کرد: آقای تالیور گفت: «چیزی که می‌خواهم این است که تام خوب تحصیل کند؛ تحصیلی که براش نان و آب داشته باشد. قصد دارم روز عید یوحنا تو یک مدرسه‌ی درست و حسابی بگذارمش. دو سال تو مدرسه‌ی روزانه کافی بود اگر می‌خواستم ازش یک آسیابان یا کشاورز بسازم، چون یه عالمه بیش‌تر از من تحصیل کرده: همه‌ی خرجی که پدر من برای آموزش من کرد ی ترکه‌ی غان بود و الفبا. اما من می‌خواهم تام بفهمی نفهمی دانشمند شود، تا بتواند از پس کلک‌های این آدم‌هایی که قشنگ حرف می‌ زنند و پر طمطراق می‌نویسند بر بیاد. تو این دادخواهی‌ها، داوری‌ها و این چیزها به کمکم می‌آد. نمی‌خواهم این بچه راست راستکی وکیل شود- براش متاسف می‌شوم اگر یک بی‌سرو پا بشود- بلکه یک جور مهندس، یا نقشه بردار، یا دلال حراج و ارزیاب، مثل رایلی، یا وارد یکی از آن کسب و کارهایی بشود که آدم توش زود ترقی می‌کند و همه‌اش منفعت است و هیچ سرمایه‌ای نمی خواهد، به جز یک زنجیر ساعت بزرگ و یک چارپایه‌ی بلند. این‌ها تقریبا همه‌اش یکی است، و به گمانم حتی فرق زیادی هم با وکالت ندارد؛ چون رایلی همان‌طور به صورت ویکم زل می‌زند که یک گربه به صورت یک گربه‌ی دیگر. اصلا ازش نمی‌ترسد.»
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
10 ماه پیش
2بهخوان
تقریبا یک سوم کتاب رو تونستم بخونم... موضوع داستان رودوست داشتم و خیلی سعی کردم تا انتها بخوانمش، ولی بخاطر ترجمه ش بود یا کلا خود نوشتارش آدم رو کلافه میکرد خسته می کرد بخاطر همین نتونستم تمام کنم و ناتمام رهاش کردم.
4 ماه پیش
3.5بهخوان
بسم رب نور 🩵 من ترجمه این کتاب رو نخوندم و متن انگلیسیش رو خوندم و نظرم رو راجب کتاب انگلیسی مینویسم. در مقدمه کتاب توضیحی راجب نویسنده کتاب خانم جورج الیوت بود که بنظرم یه جوری این داستان انگار زندگی خودش بود. اما کمی روند داستان کند بود و در نهایت یک پایان شاید غمگین و شاید از نظر بعضی زیبا باشه . اما برای من ترکیبی از غم و زیبایی بود.
کتاب های دیگر جورج الیوتمشاهده همه