کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب شما که غریبه نیستیدانتشارات معین منتشر کرد: احتمالا همه ی كتابخونها با هوشنگ مرادی كرمانی و نثر زیبا و دلچسبش آشنا هستند. "شما كه غریبه نیستید" نویسنده خاطرات دوران كودكی پر فراز و نشیب اما جالب و خواندنی خود رو بازگو كرده. این خاطره ها گاهی شیطنتهاییه كه از خنده رودبرت می كنه گاهی هم مظلومیتهای بچه ی تنهایی كه اشك رو تو چشمها جمع میكنه. شما که غریبه نیستید سال 84 به بازار کتاب راه یافت و تو این مدت تا به حال 16 بار چاپ شده که نشان دهنده اقبال بالای علاقه‌مندان به این کتاب بوده. درباره این کتاب بیشتر بخوانید
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
5بهخوان
عالی 🌱❤ آقای مرادی کرمانی استاد عامیانه نویسی هستن واقعا خیلی قشنگ سختی های زندگیشون رو توصیف کردن و احساساتشون رو منتقل میکنن
2 سال پیش
5بهخوان
داستان زندگی سخت هوشنگ مرادی کرمانی که شیطنت های کودکی او در روستای سیرچ و بعدا در شهر کرمان آن را سرشار از شیرینی و طنز می کند. از خواندن آن لذت بردم غیر از آن که تصویر دقیقی از زندگی روستایی دهه های 20 و 30 کسب کردم و البته یاد گرفتم که اراده انسان و دست سرنوشت چگونه می توانند او را از بدترین موقعیت ها نیز نجات دهند.
2 سال پیش
4بهخوان
#گیلتی_پلژر هر چیزیه که ما بهش علاقه داریم ولی به دلایلی خجالت می‌کشیم بگیم. مثلا یه آهنگ، یه فیلم یه کتاب یا هر چیزی که خیال کنیم در شأن ما نیست. حالا یه ضد هم داره، از یه چیزی خوشمون نیاد ولی خجالت بکشیم بگیم. اسم این نمیدونم چیه... 😊😊😊 حالا اونی که من دوستش ندارم ولی روم نمی‌شه بگم فیلمِ #قصه‌های‌_مجید ه... چون کلاً سوءتفاهم و خرابکاری و... اعصابم رو به هم می‌ریزه. یادمه یک بار یکی از دوستانم که دوران نوجوانیش قصه‌های مجید رو خونده بود می‌گفت"کتابش یه سر و گردن بالاتره، اصلاً یه چیز دیگه است" این تقریباً درباره‌ی نود درصد فیلم‌های اقتباسی صدق می‌کنه. بعدها شنیدم که مجید یه کپی از کودکی نویسنده است. #هوشنگ_مرادی_کرمانی #شما_که_غریبه_نیستید رو نویسنده خیلی بعد از قصه‌های مجید نوشته. داستان همون کودکی... پسری که مادرش رو در کودکی از دست داده، یه پدر دیوانه داره و توی روستا پیش پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کنه. یه پسر شیطان و خرابکار که به عقیده‌ی عده‌ای سرخور و بدقدم هم بوده. اما نه تنها از خوندن این خرابکاری‌ها اعصابم خرد نشد، بلکه کتاب چسبیده بود به دستم و بیش از سیصد صفحه کتاب رو توی یک نشست خوندم. انقدر که این روستا قشنگ بود و انقدر که زبان نویسنده شیرینه. این کودک خرابکارِ دوست‌داشتنی که چه سختی‌هایی توی زندگیش نکشیده. مخصوصاً دوران نوجوانی که دیگه پدربزرگ و مادربزرگ هم نبودن. پدربزرگ مهربان و مادربزرگی که غر می‌زنه، دعوا می‌کنه اما معلومه که عاشق نوه‌شه. اگه دنبال یه کتاب حال خوب‌کن می‌گردید این کتاب رو به شدت توصیه می‌کنم. یه کتاب پر از رنگ انقدر که دلم خواست به یه روستا سفر کنم.
10 ماه پیش
5بهخوان
هوشو میگوید:منکه سیرچ نبودم پس عمه چرا مرد!!! دلم پر از غم میشود .به خاطر سرزش ها به خاطر تحقیر ها به خاطر درک نکردن ها به خاطر ناسزاگفتن ها به خاطر عدم آگاهی ما انسان‌ها 😔😔😔
کتاب های دیگر هوشنگ مرادی کرمانیمشاهده همه