کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب بچه‌های قالی‌باف خانهانتشارات معین منتشر کرد: بچه ها مثل مارمولك به قالی نیمه بافته چسبیده بودند. روی رنگ ها كله می كشیدند. چشم ها در تاریك روشن قالیباخانه برق می زند . چشم ها درشت و سیاه بودند و از ته گودی صورت های زرد ، نخ را می پاییدند . نگاه ها و پنجه ها خسته و دقیق درگیر ساخت و پرداخت گل های ریزو درشت، سرخ و زرد و شاخ و برگ های سبز قالی بودند. صدای گامپ گامپ كلوزا و پاكی ، پچ پچ دخترها و گریه بچه ای شیر خوار با صدای یكنواخت و غم آور« نقش گو» همراه بود نقش گفتن بیشتر ناله بود زمزمه بود تا گفتن.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
1بهخوان
تلخ، تلخ و تلخ! این کتاب دو داستان بلند دارد. اولی که تمام شد کتاب را رها کردم و عطای خواندن داستان دوم را به لقایش بخشیدم. مرادی کرمانی عزیز، ابتدای کتاب متنی نوشته به جهت بازبینیِ پس از هجده سال از نوشتن کتاب جهت تجدید چاپ. آنجا گفته که خودم هم تعجب می‌کنم که چقدر عجیب و تلخ نوشته‌ام. فکر نمی‌کنم چندان مناسب نوجوان‌ها باشد. یعنی اصلا به گمان من مناسب هیچکس نیست این کتاب. البته نوشتنش هم اتفاق ارزشمندی بوده است. روایت تلخیِ کودکانی که به اخبار در قالیباف‌خانه‌های کرمان و حومه‌اش به کار گرفته می‌شده‌اند. تنها وجه مثبت کتاب برای من، لهجهٔ شیرین کرمانی است. همین.
8 ماه پیش
. #کتاب_خواندم #بچه_های_قالی_باف_خانه از سخت بودن این کتاب شنیده بودم ولی تا قبل خواندن نظری نداشتم برای من این زجر دو روز طول کشید با خواندن کتاب گریه نکردم.. شاید چون این چند روز قسی القلب شدم.. داستانی که کودکانِ هوشنگ مرادی کرمانی زندگی کرده اند قلب مرا مچاله کرد.. اما این روزهای غزه بیشتر مچاله ام می کند.. داستان رگه هایی از واقعیت دارد چقدر کودکی مردای کرمانی را دوست ندارم چقدر کودکی شخصیت های داستانش را دوست ندارم.. چقدر کودکی کودکانِ غزه را دوست ندارم چقدر این دنیای جنگ زده را دوست ندارم.. چقدر کاری از من برنمی آید برای جهان.. چقدر این دنیا یک آدم خوب کم دارد این روزها من به شما خیلی فکر می کنم ما شما را فراموش کردیم کاش شما مارا فراموش نکنید.. کاش برگردید این دنیا شما را کم دارد کاش کسی شما را برگرداند.. غارت شده از کتابخانه ی شخصی @zeinabimantalab #تلخ_تلخ #شر_مطلق امیتاز 3از 5 .
9 ماه پیش
5بهخوان
خیلی قشنگ بود .. مخصوصا پایان هر بخش ..
4 ماه پیش
4بهخوان
بدون هیچ تعریف و تمجید و تشویق و تبلیغ قبلی کتاب رو خریدم ... به دو علت یکی اسم نویسنده که به چشمم خورد دومی هم قیمت عجیبش چون چاپ قدیم بود 😅. تصورم این بود که داستان های کوتاه از زبان بچه هایی که تو قالی باف خانه بودند هست اما حالا که کتاب تمام شده فکر نمیکردم این حجم از غم و ناراحتی رو یه کتاب بتونه به آدم منتقل کنه .. اونجا که به یدالله زور گفتن ، خرشو سوزوندن ، کدخدا که از وسط دعوا میخواست نون بخوره الکی الکی پول گرفت از یدالله پول زور، تا شیطونو که نمکو رو در ازای پول از باباش ‌گرفت ، بیچاره لیلو ... بیچاره صفرو که سوخت .... بیچاره رضو که مجبور بود از تو پهن الاغ جوهای ترش باد کرده رو جدا کنه بخوره ... بیچاره خجیجه که بخاطر قالی بافی کج و کلاجه شده بود و داغ مادری موند به دلش و با بچه ش رفت اون دنیا .. هی روزگار
کتاب های دیگر هوشنگ مرادی کرمانیمشاهده همه