قطعا یکی از شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان و قرن نوزدهم همین اثر زیباست.
قبلا با ترجمه جواد محبی این کار رو خونده بودم که اصلا و ابدا به پای ترجمه جناب پارسایار نمیرسه.
انگار داشتم کتاب جدیدی میخوندم. توضیحات و مقدمه کتاب به شدت خوب بود و نثر روونی هم داشت این ترجمه و همین نکته اهمیت مترجم رو میرسونه.
کتاب در دوره لویی یازدهم و قرن پانزدهم فرانسه میگذره و از معدود رمان هاییه که نقش اصلی یک مکانه نه یک فرد.
کلیسای نتردام.
داستان خیلی گیرا و جذابه و یک تراژدی به تمام معناست. زندگی همه کاراکترها یک تراژدیه.
یک فصل کامل و حدود ۵۰ صفحه اختصاص به پاریس اون دوره داره و ویکتور هوگو با قلم جذابش جوری براتون پاریس رو به تصویر میکشه که انگار در زمان سفر کردید و حیرت میکنید از این میزان اطلاعاتی که ویکتور هوگو از پاریس اون دوره داشته و همین نکته خودش باعث میشه که بیشتر درک کنیم که چقد این کتاب ارزشمنده.
برای ما دوستداران کتاب هم فصلی کاملا اختصاص داره به صنعت چاپ و اینکه چطوری کتاب باعث شد که تفکر آدم به جای اینکه در معماری نمود پیدا کنه ، در کتاب ثبت میشه .
و مخصوصا این نکته بیشتر تبیین میشه که کتاب جای خرافات و خرد جای حماقت رو میگیره.
گوژپشت نتردام علاوه بر داستان جذاب و ادبیات خوبی که ارائه میده ، مثل یک ماشین زمان عمل میکنه و شمارو به فرانسه قرون وسطی میبره تا از پاریس و کلیسای نتردام در اون عصر دیدن کنید.
جذاب نیست این سفر؟
1 سال پیش
به تازگی تمومش کردم اما نه با این مترجم . داستانش رو دوست داشتم و شخصیت سازی جالبی بود برام. هر کدوم از شخصیت ها نماد چیزی رو داشتن و داستان که جلو میرفت گاهی قضاوت های تو رو از اون شخصیت پس میزد و این موضوع برام جذابیت داشت. تو این کتاب به ایثار و همیاری پرداخته بود.
2 سال پیش
5بهخوان
به نام او
گوژپشتِ نتردام اولین اثری بود که به صورت کامل از ویکتور هوگوی بزرگ خواندم، پیش از این بینوایان را در سالهای نوجوانی نیمهکاره رها کرده بودم، ای کاش مجالی مییافتم درباره انتخابهای غلط در سالهای نوجوانی یادداشتی بنویسم، و متاسفانه هنوز عزمم را جزم نکردهام تا بینوایان را به صورت کامل بخوانم ولی گوژپشت کافیست تا بگویم ویکتور هوگو نویسنده محبوب من است و با چه نویسنده حکیم و اندیشمندی روبرو هستیم.
یکی از دلایلی که از هوگو کمتر خواندهام این است که آثارش ترجمههای چندان خوبی ندارد. فیالمثل تا پیش از انتشار این کتاب، نسخه خوبی از گوژپشت نتردام در بازار موجود نبود. و خب انتشار این کتاب سبب شد که ترغیب شوم آن را بخوانم، البته ضمن احترام به جناب پارسایار در بین مترجمان زبان فرانسه ایشان مترجم محبوبم نبودند و نثر ایشان را چندان دوست نداشتم ولی گوژپشت یک شگفتانه بود، واقعا توقع چنین متن فخیم و در عین حال خوشخوانی را نداشتم.
و اما رمان، نامِ اصلی رمان نتردام پاریس است و شخصیت اصلی کلیسای نتردام است. هوگو با استادی تمام -جالب است که او در بیست و هفت سالگی اولین شاهکارش را آفریده- پاریس قرن پانزدهم را ترسیم میکند، هوگو نود سال پیش از جیمز جویس و اولیسش رمانی مینویسد که شخصیت اصلی آن نه یک فرد بلکه یک مکان جغرافیایی است، پاریس در این رمان شخصیت دارد، نقاط تاریک و روشن دارد و شخصیتهای داستانی در نسبت با آن معنا میگیرند، و در راس همه آنها کوزیمودو یا همان گوژپشت است که گویا با نتردام یکی شده و با آن معنا پیدا میکندو دیگر شخصیت اصلی داستان، اسمرالدا به شکلی دیگر.
هوگو یک حکایتگوست او در هر فصل از کتاب حکایتی تازه از یک شخص، یک مکان و یا حتی خود پاریس و معماریش تعریف میکند او در بخش سوم کتابش پنجاه صفحه تمام فقط از پاریس و نتردام و سیر تاریخی آنها میگوید بخشی که شاید برای کسانی که به رمان مدرن عادت کردهاند ملالآور باشد ولی کسی که گوهرشناس باشد از سطر سطر آن لذت میبرد و از این میزان دقت و تحلیل تیزبینانه شگفتزده میشود، خلاصه اگر حال و حوصله یک اثر کلاسیک آن هم با پایانی غمانگیز و در عین حال تکاندهنده را دارید این رمان را از دست ندهید.
در آخر بخشی از تحلیل فوقالعاده دقیق هوگو درباره پاریس را آوردهام که اگر نیک بنگریم درباره تمام پایتختها صدق میکند :
«از سال ۱۳۶۷ به بعد شهر چنان گسترش یافت که، به ویژه در کرانه راست، نیازی به حصار تازه پیدا کرد. شارل پنجم حصار تازه را ساخت. اما شهری چون پاریس بهسان رودی است که پیوسته طغیان کند. همین شهرها هستند که پایتخت میشوند. این شهرها به مثابه قیفی هستند که همه جریانات جغرافیایی و سیاسی و اخلاقی و فکری یک کشور و همه تمایلات طبیعی یک ملت بدانها منتهی میشود. اینها به تعبیری چاههای تمدناند، و فاضلابهایی هستندکه تجارت، صنعت، جمعیت، هرآنچه تراوش میکند، هرآنچه حیات دارد، هرآنچه روح یک ملت است، قطره به قطره، سده به سده، در آنها پیوسته تصفیه و روی هم انباشته میشود.»
1 سال پیش
5بهخوان
تراژدی زیبا و در عین حال غم انگیزی از ویکتور هوگو که شاید فیلم و کارتون آن را هم دیده باشید ولی به نظر من خواندن کتاب آن نیز لازم است با پایانی که از نظر من عشق و فداکاری را نشان میدهد و معنای عشق همین است و بسیار قابل تامل و زیباست