دربارهی کتاب تارک دنیا مورد نیاز استانتشارات چشمه منتشر کرد:
میک جکسون در سال 1960 در انگلستان متولد شد. او که از سال 1995 تمام وقت به کار نویسندگی مشغول است بیشتر با رمان مرد زیرزمینی (1997) شناخته شده . مرد زیرزمینی در همان سال نامزد دو جایزه ادبی بوکر و ویت برد شد.
از این نویسنده به جز مرد زیرزمینی و مجموعه داستان حاضر رمان دیگری به نام پنج پسر بچه نیز منتشر شده است.
جایلز بر خلاف همسرش هیچ وقت به درس تاریخ توجه نمی کرد و در نتیجه خیلی دنبال تارک دنیاها نبود و اساسا نمی دانست که آن ها به چه دردی می خورند . اما همان طور که جینی تمام بعد از ظهر را تا موقع شام توضیح داد ، تارک دنیا به هیچ درد خاصی نمی خورد ، مگر به درد داشتن ظاهری به هم ریخته خلوت گزیدگی و کلا اشغال فضایی که بدون او فقط غاری خالی از سکنه است.
-از متن کتاب -
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
شاید بهتر بود اسم کتاب را می گذاشتند: 9 داستان تاسف بار و یک داستان معمولی! (پسری که خواب رفت)، اما ربودن موجودات فضایی انصافا بهترین داستانی است امسال خوانده ام.
9 ماه پیش
4بهخوان
«یکی دو ساعتی جسد را روی صندلی بالکن نشاندند، انگار که داشت چرت بعد از ناهارش را میزد. اما بعد لول پیشنهاد داد که او را بیاورند داخل؛ شاید کسی او را میدید… لباسهایی که مرد دفعهی پیش جا گذاشته بود را پیدا کردند، تنش کردند، و او را روی صندلی، روبهروی شومینه، نشاندند. مرد از نشستن و خیره شدن به آتش کاملا راضی به نظر میرسید. لول و ادنا هم اعتقاد داشتند چون او اینطرف و آنطرف نمیدود و کلا مزاحمتی ایجاد نمیکند، همدم خوبی است.»
این پاراگراف، بخشیست از مجموعه داستان کوتاه «تارک دنیا مورد نیاز است»، که شاید اولین کلمهای که در برخورد با آن به ذهن شما برسد، «غریب» باشد.
روایتهایی که مخاطب را با اتمسفری ناآشنا و تاریک مواجه میکند اما در عین حال اجازهی نزدیک شدن و برقراری ارتباط را میدهد. داستانهایی که وقتی از پی هم خوانده میشوند همانند راه رفتن در تونل وحشت است! همانقدر رعبآور، همانقدر جذاب!
میک جکسون در سال 1960 در انگلستان متولد شد. از سال 1995 به صورت تماموقت به کار نویسندگی مشغول است. بیشتر او را با رمان «مرد زیرزمینی» میشناسند که در سال 1997 منتشر شد. این کتاب در همان سال نامزد دو جایزه ادبی مهم، یعنی ویتبرد و بوکر شد.
در این یادداشت اما به دیگر کتاب این نویسنده یعنی «تارک دنیا مورد نیاز است» میپردازیم. این مجموعه داستان کوتاه با ترجمهِ «گلاره اسدآملی» توسط «نشر چشمه» در 158 صفحه منتشر شد. کتاب علاوه بر داستانهای میک جکسون همراه شده با تصویرگریهای «دیوید رابرت»، طراحی بریتانیایی که با حضور خود ابعادی دیگر را به این کتاب بخشیده است.
فانتری در بستر واقعیت
در ابتدای کتاب با خواهرانی روبرو میشوید که مردهای بسیاری به خانهی آنها دعوت میشوند. تنها تفاوت این است که همگی مردهاند و جنازهی آنها در خانه حاضر است! یا در داستانی دیگر پسربچهای در مدرسه به خواب میرود و تا سالها بیدار نمیشود! یا کودکی دیگر با روشی باستانی تمام پروانههای یک کلکسیون در موزه را زنده میکند! و…
تمامی داستانهای این مجموعه دارای المانهای فانتزی و عجیبی است که همراه شده با فضایی آیرونیک. این اتمسفر مخاطب را در ابتدا غافلگیر میکند. اما چنین مسئلهای برای شخصیتهای داخل داستان نه تنها وجود ندارد، بلکه در بیشتر اوقات فضای فانتزی آثار بسیار طبیعی جلوه میکند. به طوری که انگار جهانِ متن از ابتدا به همین شکل بوده است. به بیان دیگر فضای داستانهای این کتاب آمیزه و تلفیقیست از واقعیت و فانتزی. جایی که مرز مشخصی وجود ندارد. قوانین مخصوص به خود را داراست و در بستری اتفاق میافتد که همهچیز غیر عادی به نظر میرسد اما همه چیز طبیعی است!
حضور عناصر فانتزی یکی از پارامترهای مهم داستانهای گوتیک در ادبیات است که بدون شک این مجموعه داستان را میتوان جزو همین نوع از قصهنویسی دانست.
ترسی رازآلود، لابلای خطوط
ادبیات گوتیک را به صورت کلی میتوان ترکیبی از عشق و وحشت دانست. ژانری که در اواخر قرن 18 در انگلستان پدید آمد. این نوع ادبی بیشتر متاثر از معماریهای رازآلود هماندوره است و المانهای آن تناسب زیادی با این سبک معماری دارند.
«ده داستان تاسفبار» میک جکسون را میتوان جزو همین ژانر ادبی دانست. از مولفههای این ژانر که به وضوح در کتاب جکسون حضور دارد، میتوان به وجود جوی دلهرهآور در تمامی داستانهای کتاب اشاره کرد. یا مثل بیشتر داستانهای گوتیک، زنان و مردانی را میّبینیم که منزویاند و افسرده، اما برخلاف روند حاکم، به شکلی هولناک خشونتی را موکد میکنند که خواننده را در بهت فرو میبرد. در داستانی دیگر مولف با پررنگ کردن عناصر جادویی در پیرنگ داستان، جنبهای رمزآلود به اثر میدهد. مولفههای ماورالطبیعه طوری در دل داستانها قرار گرفته که هنگام خواندن کلمات، منطق داستانی، شما را دربرمیگیرد و اجازهی خروج نمیدهد. همواره باید به این نکته توجه داشته باشیم که نویسنده تمامی المانهای این ژانر را به شکلی مدرن به کار برده. و در کنار وفاداری به این نوع ادبی، فرارویهای خود را نیز داشته است و این هماهنگی با زمانه، باعث لذت بیشتر خواننده میشود.
شخصیتهایی دور اما نزدیک
از سبک طرحهای همراه این مجموعهداستان واضح است که شخصیتپردازی کتاب، همانند اتمسفر غالب بر داستانها بیگانه بنظر میرسد. از پیرمردی که برای قایقسواری پس از بازنشستگیاش سبب سیل در شهر میشود، تا دختربچهای که پس از فوت پدربزرگش استخوان جمع میکند یا کودکی دیگر که از خانه فرار میکند و تصمیم میگیرد که در جنگل به زندگی خود ادامه دهد. وجه برجستهی این شخصیتها تنهاییشان است. تمامی افراد کتاب در انزوایی غوطهور هستند که میتوان گفت بازنمایی شرایط حاکم بر زندگی فعلی بیشتر انسانهاست. این وجه مشترک برخلاف رفتارهای نامتعارفی که کرکترها از خود نشان میدهند، سبب میشود مخاطب بتواند با آنها احساس نزدیکی کند و خودش را در آنها بیابد.
از طرفی سبک شخصیتپردازی میک جکسون در کتاب به گونهایست که توضیح زیادی دربارهی کرکترها داده نمیشود و خواننده بیشتر به یک شناخت کلی درباره افراد دست پیدا میکند. چنین نکتهای سبب میشود که مخاطب بتواند شخصیتها را با تخیل خود ادامه و گسترش دهد؛ که باعث جذابتر شدن شخصیتها و کلیت داستان میشود.
از طرفی طنز تلخی که در بیشتر لحظات کتاب و رفتار شخصیتها مشهود است، نشان میدهد که حضور صفت «تاسفبار» در عنوان مجموعه، انتخابی هوشمندانه باشد.
در انتها باید گفت ما با نویسندهای روبرو هستیم که نامزد یکی از جوایز مهم ادبی، بوکر، بوده است، مدرس دورههای نویسندگی خلاقانه در دانشگاه است، و برخوردی جدی و بدور از کلیشه با ادبیات دارد. خواندن آثار چنین نویسندهای را برای دوستداران ادبیات که چیزی بیشتر از داستانهای معمولی میخواهند و علاقهمند به ژانرهای فانتزی و ترسناک هستند، پیشنهاد میکنم.
1 سال پیش
4بهخوان
ده سال پیش، یکی از رفقا این کتاب را بهم معرفی کرد.
پنج سال پیش خواندمش.
چند روز پیش هم لابلای کتابهای توی کمد دوباره دیدمش و خاطرهی شیرینش برایم زنده شد.
قصههای معمولیش برایم بسیار جذاب بود و هست. ده قصه با فضاهایی عجیب و بامزه. تعجب قصهها چیزی است شبیه تصویرسازیهای کتاب.
مثلاً قصهی زن و شوهری که یک خانهی بزرگ دارند که توی باغش یک غار دارند و تصمیم میگیرنر برایش یک غارنشین پیدا کنند.
یا مثلاً قصهی چهارتا داداش که یک شرکت خدمات کفن و دفن دارند و در حال انجام یک سفارش کفن و دفن ناجور هستند.
یا مثلاً قصهی پیرمردی که توی زیرزمین خانهاش یک قایق ساخته و میخواهد یواشکی فرار کند از شهر..
یا قصهی پسربچهای که یکهو میخوابد و دیگر تا چندسال بیدار نمیشود.
______
خلاصه که اگر از فیلم آخریِ #برادران_کوئن خوشتان آمده باشد،
(the ballad of buster scruggs)
یا مثلا اگر از مجموعه پنججلدی #قصه_های_غرب_وحشی #شهرام_شفیعی خوشتان آمده باشد،
احتمالا از این کتاب هم خوشتان میآید.
_______
#کتاب
#تارک_دنیا_مورد_نیاز_است
______
#روزی_۳۴_صفحه_کتاب_بخوانیم
1 سال پیش
4بهخوان
فضاسازی و توصیف در این اثر به طور جذابی طراحی شده است که شخصیتها بر این اساس در روایت حضور پیدا میکنند.
اهمیت پیش آوردن چنین روندی در آثاری که تحت تاثیر دادههای عناصر ساختار فانتزی است جزو لاینفک قواعد این سبک و سیاق به شمار میآید.