کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب بقچه خانجونراوی این کتاب اول شخص مفرد هست و در حال روایت داستان هایی از دوران کودکی خود در خانه ی بزرگ مادربزرگش (خانجون) در شمرون. فضای داستان بیان کننده ی حال و هوای تهران قدیمه و نویسنده با به کار گیری صنعت تشبیه خیلی خوب تونسته احساس واقعیش رو به خواننده القا کنه. ...خونه ی خانجون خونه ی بسیار بزرگی ست که تقریبا همیشه همه ی خانواده توش جمع می شن... البته خیلی از باور های خانجون هم در جمع شدن کل افراد خانواده نقش خیلی مهمی داشت. مثلا پختن حلوا هر ?شنبه برای پدر بزرگ که باید به همکاری بیشتر خانم های خانواده صورت می گرفت یا پختن آش و... ...شب وقتی دل شکسته و دماغ سوخته، گوش تا گوش تو پشت بوم، زیر آسمون ردیف شدیم و صدای مخملی دایی که پای شیر می خوند، گوشمون رو نوازش کرد و مهتاب مثل یک تصنیف اومد که شب رو قشنگ تر کنه، یه دفعه دیدیم یه فانوس عین ستاره ای که تو دل شب برق بزنه، از بیخ گوشمون بالا رفت و صدای خنده ی خان دایی و غرغر حمید آقا شوهر خاله و هیس بابا بلند شد از حیاط. فانوسه چقدر نور داشت وقتی تو شب بی ستاره بالا می رفت، برقی می زد عین خود ماه، عین چشمهای مهربون خانجون که دایی کوچیکه رو واداشته بود واسمون بادبادک فانوسی هوا کنه تا دلای کوچیکمون از سیاهی شب غبار نگیرن. بعدم که خان دایی محض غبار روبی می خوند و صداش یله می شد تو پشت خونه و بین همسایه های خواب شده وول می خورد: " امشب شب مهتابه، حبیبم رو می خوام..." این كتاب از زبان یك كودك به بازگویی حال و هوای تهران قدیم می‌پردازد. «خانجون و خواب شمرون» شامل ??داستان با نام‌های «آش خانجون»، «قندون خانجون»، «چراغ خانجون» ، «بادبادك خانجون»، «حلوای خانجون» ، «دوای خانجون» و ... است كه با روایتی خاطره‌گونه به همراه عكس‌های سیاه و سفید قدیمی، گذشته را برای مخاطب زنده می‌كند.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر شرمین نادریمشاهده همه