کتاب|

عمومی|

داستان|

انگلیس

درباره‌ی کتاب وقتی که او رفتانتشارات خزه منتشر کرد:دیلی میل درباره‌ی رمان‌های لیزا جوئل می‌نویسد: احساسات عمیق و به طرزی غیرقابل باور، هوشمندانه. جوئل از فضای داستان‌های زنانه به سمت داستان‌های جنایی روان‌شناسانه رفته، ولی فوق‌العاده بودن و درخشیدن را از دست نداده است.«وقتی که او رفت»، رمانی است تریلر با آدم‌هایی که عشق و نفرت را همزمان به نمایش می‌گذارند. آدم‌هایی رازآلود در فضایی آمیخته با غم و حسرت و عشق، و تلاش برای دوباره ساختن زندگی.این رمان در فهرست پرفروش ترین کتاب های وال استریت ژورنال، یو اس ای تودی و نیویورک تایمز در سال 2018 بوده است. همچنین از رِیل ریدرز امتیاز پنج را دریافت کرده است.«وقتی که او رفت» را فراموش نمی کنید.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
3بهخوان
در برنامه طاقچه،خیلی ها نوشته بودند اگر افسرده هستید نخوانید و... . اما به نظر من واقعا پایان امیدبخشی داشت و یکجورایی چرخه ی زندگی را نشان می داد. مخصوصا اینکه لورل در پایان قصه با دانستن حقیقت متفاوت و منطقی رفتار کرد،واقعا احساس خوبی به مخاطب منتقل می کرد.✨️ اما ای کاش اینقدر داستان زود قابل حدس نبود. شاید چالش اصلی من با داستان این بود که خیلی زود می شد همه چی رو پیش بینی کرد و خب در نهایت جذابیت از بین می رفت.
0 سال پیش
3.5بهخوان

با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش می‌شود.

خواندن این کتاب برای من مانند دیدن یک فیلم بود. احساسات و افکار شخصیت ها به خوبی باورپذیر بودند و باعث همراهی ذهن انسان با خودشان می شدند. در ابتدا فکر می کردم شاید تعلیق زنده یا مرده بودن الی مدت بیشتری طول بکشد و زمانی که نویسنده سریعا سرنوشتش را مشخص کرد جا خوردم. حتی فکر کردم کشش داستان کم خواهد شد و یکنواخت و حوصله سربر شود. اما وقتی از زبان دیگر اشخاص مثل قاتل و مقتول روایت شد، کتاب توانایی سرگرم کردن مخاطب را دوباره نشان داد. برای من اولین اثری بود که اینقدر دقیق به حالات روحی دیگر افراد درگیر در قتل پرداخته شده بود و گره خود معما به آسانی باز می شد البته فکر می کنم رابطه بین هانا و مادرش جای پردازش بیشتری به دلیل شباهت اتفاقات زندگی او و نوئل داشت. صفحات آمیخته به احساسات متناقضی مثل اندوه و امید بودند ولی در پایان عصبانیت و غم بیشتر از دیگران در ذهن من حک شد. فکر می کنم برای کسانی که به ژانر جنایی علاقه مند هستند تجربه تازه ای است که از سمت و سوی دیگری به این ماجراها چشم بدوزند.
0 سال پیش
4.5بهخوان
آخ آخ که عجب کتابی بود آدم به یاد کتاب دختر بروکلین میوفته همونقدر غمگین و متأثیر کننده آخرشم که مگه میشد گریه نکرد "من قوی ام، می جنگم، زنده می مونم! "
1 سال پیش
متن کتاب قوی و داستان پردازی جالب فقط از اواسط دیگه قابل حدس شد و این یه مقدار ضدحال بود😅
کتاب های دیگر لیزا جولمشاهده همه