دربارهی کتاب عشق های فراموش شده (رابعه و بکتاش)(گالینگور)انتشارات هوپا منتشر کرد:
دوستت دارم رابرای من چون کوه باش، نه چون ماهورها بیشمار و آسان. بر جا بمان. نگاه به آسمان آبی این دشت بدوز و در زمین بیباران بلخ ریشه بده. بیابان به مرد زنده است. بمان بر این پهنه و بتاز بر سیاهههای دشمنم، رابعه. تو باور منی برای نفس کشیدن. این دشت خون گرم میخواهد. مردانگیات را بر دشت نشان بده، رابعه.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
چه داستان خلاصه و مختصری. رومئو و ژولیت شرقی که یه شکسپیر میخواد تا حسابی شاخ و برگش بده. ایده هوپا برای معرفی این عشاق کلاسیک شرقی-ایرانی قشنگ بود. برای نوجوونها مجموعه خوبیه.
داستان رابعه و بکتاش رو به طور مختصر ولی کامل در بخشی از فیلم سمفونی نهم (۱۳۹۸) ساخته محمدرضا هنرمند میتونید ببینید.
3 ماه پیش
5بهخوان
با اینکه مدتی از وقتی که این کتاب رو خوندم گذشته اما دلم نیومد که براش یادداشت ننویسم.
هر چند کوتاه بود ولی با وجود صفحات کم باز هم یه جای ویژه ای توی قلب من باز کرد
داستان عشق رابعه، دختر امیر بلخ و بکتاش، یک غلام زاده، شعرهای رابعه در وصف بکتاش و رودکی و سخت گیری های حارث، برادر رابعه
اگر دوست دارید با ادبیات ایران و داستان های ایرانی آشنا بشید مجموعهی عشق های فراموش شدهی هوپا رو خیلی پیشنهاد میکنم مثلا این داستان از روی حکایتی ۴۰۸ بیتی از الهی نامهی عطار نیشابوری نوشته شده با متنی ساده و روان
در آخر هم بگم که بسیار لذت بردم از خوندن خوده حکایت اصلی بعد از خوندن این کتاب از الهی نامه.
1 ماه پیش
۵۰ صفحه ابتدایی کتاب رو که سریع خوندم ، دستم اومد، کتاب ضعف روایت، ادبی، و محتوایی داره.
غلط ترین کار ممکن مدرنیته کردن داستان های کلاسیکه. نویسنده یک عشق کلاسیک رو به زبان امروزی، با شعرهای نو بی سر و ته، و قلم الکن و خام ، امروزی و روایت کرده
.برای داستان کلاسیک باید از زبان، و اشعار کلاسیک استفاده بشه . همه فهم و تسهیل کردن داستان، بدون تنزل سطح معنایی و ادبیش، امکان پذیره، غیرممکن نیست.
یک عشق والا مرتبهی غیرجسمانی، شده یک عشق دم دستی و دردسترسِ جسمانی. در اوایل کتاب ،اونجاییکه رابعه داره رویای بکتاش رو ( نه عشق به بکتاش) رو در سر می پروراند، و از جسمانیت وصال حرف میزنه، تیرخلاص بود برای ادامه ندادن.
به نثر در آوردن شعر که اصل داستان هست، و پر و بال دادن بهش، خیلی فرق میکنه با تحریف داستان، و دست بردن در روندش.
که متاسفانه دوتا نثری که از داستان رابعه و بکتاش خوندم( یکی همین کتاب و دیگری کتاب آقای فواد فاروقی) دچار همین آسیب بودن.باز کتاب آقای فاروقی زبان و نوع روایتش با داستان تناسب داشت، قالب کلاسیک خودش رو حفظ کرده بود هرچند، که تغییرات محتوایی داشت.
اینطور کتاب نوشتن از ادبیات کهن عاشقانه برای نوجوان ها، ۱. دیدگاه غلطی درباره عشق کهن به نوجوان ها میده ۲. ذائقه ادبی شون رو خراب میکنه ۳. داستان تحریف شده ای در ذهن شون نقش میبده، متفاوت از اصل ماجرا.
آخر داستان که اصلا داغون بود. کی گفته بکتاش میره تو گرمابه کنار رابعه!!! بخدا عشق این دوتا دست نیافتنی تر و والا مقام تر از این حرفا بوده.
کتاب نه خوش آغازی و نه خوش پایانی داره.
پیشنهاد میکنم داستان اصلی رو در الهی نامه عطار بخونید.
و اگر خواستید اثر منثوری از این داستان عاشقانه مطالعه کنید، "رابعه، امیرزادهای که کنیز غلامش شد" ، رو پیشنهاد میکنم ، به شرط مطالعه قبلیِ منظومِ داستان، در الهی نامه.