عالی...عالی...فوق العاده ... بی نظیر
حتی ذره ای در خوندنش شک نکنید. اگر فکر میکنید که با یک اثر تخیلی و فانتزی و صرفا سرگرم کننده مواجه خواهید شد و پیش زمینه ذهنتون اون کارتون نوستالوژی دهه شصتی و بچگی مونه ، سخت در اشتباهید. شما با یک اثر بی نظیر ، پر از تمثیل و انتقادهای تیز و کوبنده طرفید.
بخونید و فکر کنید . خیلی آدم رو به فکر فرو میبره.
زشتی های جامعه و انسان و مسائل مربوط به انسان رو مثل یه سیلی توی صورتتون میکوبه که تا مدتها بعد خوندن هنوز از خوردن این سیلی گیج میمونید.
اکثر فیلم و سریالها و انیمه هایی که از این رمان ساخته شده مربوط به اولین سفر گالیور به لیلیپوت و اون شخصیت های کوچولو و بانمک شونه و از سه سفر بعدی و مخصوصا سفر آخرش توی ساخته های تصویری خبری نیست. ضمن اینکه اون کاراکتر نوستالوژی ای که هی میگفت " من میدونستم ... ما میمیریم " هم توی کتاب اثری نیست.
این کتاب مثل یک گنجینه ست که باید برید سراغش تا کشفش کنید...
در خوندنش ثانیه ای تردید نکنید.
1 سال پیش
3بهخوان
به اندازهای که فکر میکردم، برام جذاب نبود. خیلی از جاها حوصلهم سر میرفت و میذاشتمش کنار.
کتاب 4 فصل داره و هر فصل، شامل جدا افتادن گالیور از کشتیای که در اون سفر میکنه میشه و رسیدنش به جزیرهای عجیب و غریب.
با این حال فصل آخرش واقعا خوب بود بنظرم. کل حرفی که نویسنده میخواست بزنه به خوبی تو این بخشِ آخر بیان شده بود.
با این وجود، من دارم با حال و هوای امروزیم به کتاب نگاه میکنم و برام قابل درکه که زمانی، تجربه خوندنش قطعا برای آدما شگفتانگیز بوده.
1 سال پیش
5بهخوان
البته که صد در صد این کتاب به کلی اسپویله برا هممون ولی تجربه خوندنش با وجود اسپویل بودنش جالب بود
7 ماه پیش
شاهکار است. خودمان را محروم کردهایم از خواندن این کلاسیکها.
کتاب چهار بخش دارد. بخش اول ضعیفترین قصهاش است که حضور گالیور در میان لیلیپوتها را روایت میکند، همان ماجرایی که گالیور را با آن برای ما به ابتذال کشیدهاند. سه بخش بعدی، قصهی حضور گالیور در میان انسانهای غولپیکر، جامعهی دانشمندان انتزاعزده و سپس جامعهی آرمانی هویهنهنمها یا همان اسبهاست. کتاب بخش به بخش جذابتر میشود و در جامعهی اسبها به اوج میرسد.
سفرهای گالیور هرچند تأثیری جدی بر ژانر فانتزی و علمیتخیلی داشته و اولین رمان پادآرمانشهری هم دانستهاندش، صراحتا هجویهای است بر سفرنامههای دروغآلود عصر اکتشافات. اصلا میتوان گفت همین «هجو» هنر بینظیر سوییفت است (دریغآمیز است که سوییفت را در جایگاه یکی از طنزنویسهای برتر جهان حداقل به ما ایرانیها معرفی نکردهاند).
کتاب داستانی کاملا فلسفی است با نشانههای آشکار انتقاد فلسفی و سیاسی و اجتماعی. رذالت و حقارت نوع بشر را نشان میدهد و بر طبل عقل محض میکوبد، عقلی که آن را (بیش از همه در بخش سوم) از مباحثات بیهوده و انتزاعی نیز پرهیز میدهد.
در واقع، در سه بخش اول بر سه جنبهی متفاوت از ویرانی بشر تأکید میکند و ویرانشهرهایش را به تصویر میکشد و در بخش آخر جامعهی آرمانیاش را نشان میدهد، جامعهی اسبهای فرهیخته که نوع بشر را حقیرترین و پلیدترین جانوران میدانند و آنها را به گاری میبندند، جامعهای که برای دروغ و بدی و خیانت هیچ واژهای ندارند.
بخش سوم کتاب، جامعهی احمقانهی دانشمندان، به جهان امروز ما بیش از همهی بخشها طعنه میزند.
از سوییفت خیلی کم ترجمه شده تاکنون. اما قصد دارم به سراغ همهی آثارش بروم. شد یکی از محبوبترین نویسندههایم.
(آن نیمستاره را هم به خاطر همان بخش اول کم کردم.)