دربارهی کتاب عشق های فراموش شده (بهرام و گل اندام)(گالینگور)انتشارات هوپا منتشر کرد:
باید بگوید و بنویسم. از روزهایی که گذشت، از سرگردانیام و عشقم که نمیدانم از روز شکار شروع شده بود یا از همان روزی که اسم گل اندام را از زبان دایهها شنیدم و به داستانهایی که از زیبایی و عشاقش میگفتند، میخندیدم.
میگفتند در کشور چین است. دختری به اسم گلاندام، فرزند قیصور پادشاه. دختری که در زیبایی و طنازی یکه و همتا ندارد و زیباییاش به حدی است که اگر یک لحظه خود را از پنجرهی قصرش نشان دهد، هزاران عاشق برایشان جان میدهند. میگفتنند در روز نوروز پنجره را باز میکند و خود را به مردم نشان میدهد و هرکس او را میبیند و اله و شیدایش میشود و دیگر اطراف قصر را ترک نمیکند.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
داستانش تو دوره صفویه سروده شده ولی از نظر ماجرا و اتفاقات خیلی شبیه افسانههای هزار و یک شب بود. یادمه حدود ده سالگی یه مجموعه کتاب به زبان ساده از هزار و یک شب میخوندم اونم خیلی هم با لذت. اما این بار دیگه برام هیچ جذابیتی نداشت. نمیدونم مال سن و ساله یا این داستان دیگه خیلی بیدر و پیکر بود!
نه منطق روایی داشت، نه منطق زمانی. از همه چیز توش بود. جناب شاهزاده بهرام قابلیت اینو داره یه پا سوپرمن باشه برای خودش!
به نظرم چندان هم مناسب نوجوونها نیست. و فکر کنم نوجوون الان اصلا همچین داستانی رو نپسنده و فقط بهش بخنده. خلاصه با خوندن این داستان فهمیدم هر عاشقانه کلاسیکی ارزشمند و کاردرست نیست.