کتاب|

عمومی|

داستان|

لاتین

درباره‌ی کتاب کوری (گالینگور)ژوزه ساراماگو در رمان خود کابوسی هولناک را باز می آفریند . جامعه شهری پیشرفته ای با همه امکانات ناگهان به بربریت باز می گردد و کل ساختار زندگی جمعی به انحطاط کشیده می شود .رشته های الفت و تعهد از همه می گسلد و یکی یکی از بین می رود. دقت موشکافانه در سبک و ساختار نوشتن ، حذف علائم نقطه گذاری عدم تطابق زمان ها خواننده را وا می دارد تا در هر لحظه به ظرایف معنی بیندیشد . نتیجه رمانی است عمیق ، تفکر بر انگیز ، و کتابی در طی سالهای اخیر سابقه نداشته است . رمانی عمیق و تکان دهنده ، در عین حال که کاملا خیالی به نظر می رسد ، تصویری هولناک از واقعیت است.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
"کور، شاگرد پیش خود فکر کرد ما کوریم، نشست کوری را نوشت تا به آنهایی که آن را می خوانند یاداوری کند که وقتی زندگی را خوار می کنیم، منطق وامی گذاریم. حیثیت آدمی هر روز با ابر قدرت ها لکه دار می شود و دروغ جهانی جایگزین حقایق جمعی می شود، که آدم وقتی که حس احترامش به دیگران را از دست می دهد به خودش هم احترام نمی گذارد، سپس شاگرد که انگار که سعی داشته هیولاهایی را که زاده کوری منطق است از خود دور کند، شروع کرد به نوشتن ساده ترین داستان: یک نفر دنبال دیگری می گردد، چون فهمیده است زندگی چیز مهمتری ندارد که از انسان دیگری بخواهی اش. نام کتاب ، همه نام هاست، همه اسامی ما نوشته در آن است . اسامی زندگان و مردگان." ..... اگر در شهری که زندگی می کنی همه کور باشند آنگاه چشم داشتن تو بیشتر بر عذابت می افزاید هر روز بارها فکر می کنی ای کاش من هم نمی دیدم غافل از اینکه قبلا تو هم کور شده ای، غرور تو باعث شده عده ای تو را کور ببینند
3 سال پیش
5بهخوان
رمان شگفت‌انگیزی که از ابتدا تا انتهای آن ما اسم حتی یک نفر از شخصیت‌ها را هم نمی‌دانیم! تصویری هولناک از جامعه‌ای که در آن مردمان «نخواهند یا نتوانند ببینند». بی‌اسم بودن شخصیت‌ها زمینه‌ی هم‌ذات‌پنداری ما را با آن‌ها قوی‌تر می‌کند؛ ما را ناخودآگاه دعوت می‌کند که - هرچند با اکراه - خودمان را جای آن‌ها بگذاریم؛ چیزی که به واسطه‌ی تنوع آدم‌های رمان از طبقات و مشاغل مختلف، به سهولت اتفاق می‌افتد. نمادشناسی در کوری بسیار اهمیت دارد. در عین اینکه با داستانی روان و همه‌فهم سروکار داریم، نشانه‌ها و ارجاعات پرتعدادی در لایه‌ی زیرین داستان وجود دارند که یک جامعه‌ی کامل را ترسیم می‌کنند؛ جامعه‌ای که تحققش فانتزی و ناممکن به نظر می‌رسد، اما اتفاقا خیلی به واقعیت جهان ما نزدیک است!
3 سال پیش
5بهخوان
نقطه شروع داستان فرم داستان شخصیت پردازی و تخیل نویسنده همگی حیرت انگیز و در عین حال ساده و همه فهم است نیاز نیست فن داستان بدانی تا از کتاب لذت ببری چه بدانی و چه ندانی داستان برایت زیباست و این خصوصیتی است که بسیاری از کتابها و فیلمها و هنر ها ندارند.
2 سال پیش
5بهخوان
داستانی درباره زوال ارزش های انسانی داستان از کور شدن عجیب یک فرد دقیقا پشت یک چراغ قرمز آغاز می شود و بعد به طرز عجیب و وحشتناک هر فردی که با این مرد در ارتباط است دچار همین عارضه می شود و بعد ها حتی دکتر چشم پزشک هم دچار این نوع کوری می شود.البته همسر پزشک دچار این بیماری نمی شود اما چون دولت از این بیماری و همه گیر شدن آن بسیار در هراس است و تمامی افراد مبتلا به آن را قرنطینه می کند، او نیز خود را به کوری می زند تا مواظب و حامی همسرش باشد… این کتاب به نوعی نقد اجتماعی و سیاسی به مشکلات انسان مدرن در جامعه مدرن دارد. انسانی که تمام فردیت خود را قربانی پیشرفت اجتماعی و سیاسی کرده است و به تنزل ارزش ها تن داده است
کتاب های دیگر ژوزه ساراماگومشاهده همه