کتاب|

عمومی|

داستان|

ایران

درباره‌ی کتاب جنگل ابر(جلد چهارم مجموعه خون آشام) دو پسر بچه بعد از یک جشن تولد، حوالی نیمه شب، از خانه بیرون می زنند و چند کوچه آن طرف تر، ناخواسته، پای شان به خانه ی متروکی کشیده میشود که در آن هیولاهایی با دندان هایی که بیرون زده اند، انتظارشان را می کشند. نویسنده ی داستان نیز به سبب سماجت یک خبرنگار، ناخواسته به جهان هولناک داستانش کشیده می شود، جهانی که در آن هیولاها در حال تکثیر شدن هستند و با ولع انتظار تک تک خوانندگانی را می کشد که به دنبال کشف این جهان اند. .
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
8 ماه پیش
4بهخوان
این کتاب تا اینجا بهترین جلد این مجموعه بود. داستان دارد سر و شکل و پیشینهٔ خودش را پیدا می‌کند و همه چیز واضح‌تر می‌شود. تا ببینیم که جلد آخر چه چیزی در آستین دارد! فارغ از فضای خون‌آشامی‌، توصیفاتی که درمورد وضعیتشون تو جنگل ابر داشت، من رو یاد حال خودم و دوستام در دشت لار می‌انداخت. که پارسال دچار خشم طبیعت شده بودیم و گرچه وقتی الان برای کسی وضعیت رو تعریف می‌کنم بنظر عادی می‌آید، و اونقدرا هم ترسناک نیست، ولی برای من تجربهٔ استیصالی غیرقابل تحمل بود. استیصالی که حس می‌کردم دیگه اینجا آخر خطه و زندگیم داره همینجا تموم می‌شه. و سیامک گلشیری این احساس رو خیلی خوب و دقیق توصیف کرده بود.
3 ماه پیش
3.5بهخوان
به نظرم تعلیق هاش زیاد بود تکرار هایش زیاد بود صفات تکراری موقعیت های ترسناک تکراری ولی در مجموع خوش گذشت خواندنش خوشحالم که قبل از اینکه جلد های قبلی از یادم برود خواندمش. و نظرم این است که جدا کردن جلدهاش از هم کار خوبی نبود . جلدهای مختلف ، بیش از حد به هم وابسته بودند. انگار که فصل های یک کتاب باشند.
کتاب های دیگر سیامک گلشیریمشاهده همه