کتاب|

نوجوان|

داستانی|

فانتزی

درباره‌ی کتاب بنیاد و امپراتوری (سه گانه بنیاد)(کتاب دوم)انتشارات تندیس منتشر کرد:امپراتوری کهکشان به مدت دوازده سال بر بیست میلیون سیاره ی بشر حکم رانده، اما حالا فروپاشی اش نزدیک است. ریاضیدانی به نام هری سلدون، قرن ها قبل، علمی ابداع کرد به نام «روان تاریخ» که با کمک آن می توانست آینده را «ببینید». ریاضیات او نشان می داد که وقتی امپراتوری فروبپاشد، سی هزار سال بربریت و بی تمدنی بر کهکشان حاکم خواهد شد تا امپراتوری تازه ای سر بربیاورد. سلدون با کمک علم روان تاریخ و گروهی از دانشمندان که بر سیاره ی ترمینوس/بنیاد مستقرشان کرد قصد داشت کاری کند تا امپراتوری دوم کهکشانی در عرض هزار سال شکل بگیرد.علم روان تاریخ را به هیچ وجه نه می توان بر روی یک انسان منفرد به کار بست و نه یک انسان منفرد می تواند آن را تغییر بدهد. ریاضیات پشت آن تنها در صورتی جواب می دهد که پای تریلیون ها و کوآدریلیون ها انسان در میان باشد. اما شخصی ظهور می کند که ورای ریاضیات بشری است... فردی که می خواهد امپراتوری دوم کهکشانی را در عرض چند دهه بازبسازد و نمی خواهد منتظر طرح سلدون بماند. یک نفر روان تاریخ را به آشوب می کشد.آیا طرح سلدون هم مثل همان امپراتوری کهکشانی قدیم از هم می پاشد؟ آیا بنیاد می تواند جلو او را بگیرد؟
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
4بهخوان
كلا اين سرى بنياد انگار داستان يه دين الهى تو آيندست دانشمندى به نام هرى سلدون (مثل يه پيامبر) به وسيله علم رياضيات (خدا) اينده بشر و تمدن رو در ابعاد كهكشانى ميبينه. سرنوشت پوچ بشر رو گوشزد (هشدار اخرت) و برنامه اى براى نجات تمدن ارائه ميكنه *** هيچ منظور خاصى از اين مقايسه ندارم فقط افكارم رو به اشتراك ميذارم. حالا در ابعاد كهكشان و به فاصله چند ده هزار سال ماجراى سلدون فقط درحد يه افسانست ميليارد ها نفر شايد حتى اسمشم نشنيده باشن يا اگر هم شنيده باشن براشون اهميتى نداره ولى گروهى از افراد در اجتماعى ملقب به بنياد طبق گفته ها و خواسته هاى سلدون عمل ميكنن عميقا به حرفاش و نقشه هاش باور دارن (باز هم مثل يه فرقه مذهبى و مبلغانش) *** از اينجا به بعد ديگه اسپويل داره يكى از عناصر جذاب داستان براى من وابسته نبودن روان تاريخ به تصميمات شخصى بود. تصميمات رندم و دلبخواهى و احساسى افراد قرار نيست اينده اى كه روان تاريخ پيشبيني ميكنه رو تحت تاثير قرار بده. اين نكته باعث ميشه ادم ديد متفاوتى به داستان داشته باشه. اما اخراي كار روند داستان خيلى با تصميم هاى شخصى و احساسى پيش رفت كه كمى ضد حال بود (مثلا معرفى يه شخص به عنوان انتاگونيستى كه قراره همه چيزو تحت تاثير قرار بده) ترجيح من اين بود كه داستان شخص محور نشه ولى بازم ايراد خيلى بزرگى بهش وارد نيست چون هدف اين بود كه طرح سلدون به چالش كشيده شه (خيلى هم زيبا به چالش كشيده شد) و كمى بالا پايين داشته باشه. البته اتفاقات كتاب بعدى هم خيلى ميتونه رو نظرم راجب اين كتاب تاثير داشته باشه. ٣.٧٥
کتاب های دیگر ایزاک آسیموفمشاهده همه