دربارهی کتاب با خشم به گذشته نگاه کنانتشارات یکشنبه منتشر کرد:هیچوقت یه دسته گل ساده هم به مراسم تشیع جنازه نفرستادی، حتی یه شاخه گل. مجبور بودی منو نادیده بگیری، مگه نه؟ بیعدالتیاش تقریبا بینقصه. آدمهای اشتباهی گرسنه میمونن، آدمهای اشتباهی دوست داشته میشن، آدمهای اشتباهی میمیرن. من اشتباه میكردم كه باور داشتم یه جور شور و شوق سوزانی تو روح و جسم وجود داره كه دنبال چیزیه كه قد خودش قدرتمنده؟ مثل یه خرس پیر كه تو تاریكی جنگل فقط رد نفس خودش رو میگیره. گله گرمی وجود نداره، پناهگاهی نیست كه آرومش كنه. صدایی كه فریاد میزنه نباید هیچوقت آروم شه، مگه نه؟ شب اولی كه تو رو تو اون مهمونی ترسناك دیدم یادت میاد؟ تو واقعا حواست به من نبود اما من تمام بعدازظهر تو رو تماشا میكردم. اون مدل قدرت رو داشتی، قدرت آروم شدن. فقط بعد از ازدواجمون بود كه فهمیدم اصلا آرامش نبوده. و تا جایی كه به تو مربوط میشد تو حتی یه سختی كوچیك هم نداشتی یا حتی یه قطره عرق هم نریخته بودی. من شاید دلیل باخت باشم اما فكر كردم چون عاشقم هستی برات مهم نباشه.بریدهای از نمایشنامهپیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه