کتاب|

عمومی|

داستان|

آمریکا

درباره‌ی کتاب آنجا كه خرچنگ ها آواز می خوانندانتشارات افراز منتشر کرد:کیا گفت: «با صدفی که تو پیدا کردی یک گردنبند درست کردم. اگر دوست نداری مجبور نیستی بپوشی.» شب گذشته یک صدف را با چرم خام نخ کرده بود. با خودش فکر کرده بود خودش آن را می پوشد، اما از اول می دانست و آرزو می کرد که چیس را دوباره ببیند و فرصتی دوباره پیدا کند تا گردنبند را به او بدهد. اما حتی در رویای مشتاقانه اش هم خودشان را با هم روی برج آتش در حال نگاه کردن به مرداب تصور نکرده بود. با هم در اوج، «متشکرم کیا.» چیس به گردنبند نگاه کرد و بعد آن را روی سرش گذاشت و تا زمانی که روی گلویش قرار گرفت با آن کلنجار رفت. «البته که می پوشمش.» او چیزی مبتذل، مثل تا روزی که زنده ام، یا تا ابد می پوشمش نگفت. چیس گفت: «مرا به خانه ات ببر.»
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 ماه پیش
5بهخوان
وقتی شروع کردم به خوندن هدفم این بود 50 صفحه ازش بخونم اما اینقدر جذب داستان عجیب و جذابش شدم که حتی برای یک ثانیه کتاب از دستم جدا نشد و همه رو خوندم، یه جاهایی با کایا اشک ریختم یه جا باهاش همدردی کردم و باهاش خندیدم، داستان یه دختر بچه که کنار مرداب زندگی میکنه و همه اعضای خانوادش رهاش میکنن و تنها زندگی میکنه، فریب میخوره، عاشق میشه، متهم به قتل میشه، فرار میکنه، نویسنده میشه، حتما پیشنهاد می کنم که این کتاب رو تهیه کنید
2 ماه پیش
5بهخوان
انصافا این رمان میتونه کلی جایزه ادبی رو ببره، رمان جذاب و پر از کشش که خواننده را مجذوب خودش میکنه، لایه های جنایی عاشقانه داستان در کنار رمز و راز های شخصیت اول این رمان رو به نظرم جزو تاپ تن های کتاب میتونه قرار بده، اونطور که شنیدم بیست روز صدر جدول کتاب های پرفروش بوده و نویسنده های بسیاری این کتاب رو خوندن و مجذوبش شدن
1 ماه پیش
از اسم کتاب بگیر تا قلم نویسنده و تا پیرنگ داستانش و ایده کلیش عالی بود.. دختر مرداب.. کایا.. دختری که خیلیامون موقع خوندن این کتاب قطعا باهاش همزاد پنداری میکنیم... کتاب بشدت زیبایی بود
10 ماه پیش
5بهخوان
به شدت زیبا داستان زندگی یک دختر رو روایت میکنه که از طرف همه طرد و ترک شده به جز طبیعت . با پایانش برگاتون میریزه😶