دربارهی کتاب رساله درباره نادر فارابی (پالتویی)انتشارات چشمه منتشر کرد:
کاش دنیا مثل دیواری بود که پشت داشت و میشد رفت پشت آن ایستاد کاش دنیا در خروجی داشت که می شد از آن بیرون زد و رفت توی حیاط پشتی آن و دراز کشید و خوابید و یا در بیخیالی محض دست ها را توی جیب گذاشت و سوت زد و یا در تنهایی مطلق نشست و سیگار کشید و قهوه خوردکاش میشد دنیا را منظورم این است که همه دنیا را،با ستاره ها و کهکشان ها و آسمان ها و زمین هایش،مثل قالی لوله کرد و کنار گذاشت.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
وقتی فضای کتاب برپایه بیکششی گذاشته بشه، بهتر از این نمیشه! نادرِ فارابی شخصیتی بود که میشد زاویه دید بهتر و زندگی پرفراز و نشیبتری رو براش نوشت و گرههای به کتاب" سهگزارش کوتاه درباره نوید و نگار" محکمتر و کورتر، توی این کتاب زده میشدن.
2 سال پیش
2بهخوان
لعنت به این دنیا. کاش میشد سوزن بزرگی، سوزن خیلی بزرگی، سوزن خیلی خیلی بزرگی از قطب شمال در زمین فرو کرد تا از قطب جنوب بزند بیرون و بعد زمین را مثل فرفره روی نوک سوزن آنقدر تند چرخاند تا همهی آدمها از روی آن پرت شوند بیرون.
- از متن کتاب
2 سال پیش
4بهخوان
«رساله نادر فارابی»
خواندن، نوشتن و گفتن درباره ی کودکی برای دل نازکان عالم سخت،شیرین،عمیق و حسرت زا است.
«نادر فارابی»،«متولد اهواز»،«زندگی سخت ایام کودکی»،«تنبیه شدن سر کلاس»،«خودکار لای انگشت گذاشتن»،«دل شورگی های کودکانه » و در نهایت «متفاوت بودن» کافی بود که جذب این روایت شوم.
روایت (به گواه نویسنده) مستند کتاب و نثر روان و زاویه دید نو، مخاطب را بین مرز داستان و واقعیت نگه می دارد و تلاش برای کشف راز گم شدن «نادر» با کاویدن شخصیت درونی و تعاملات اجتماعی او باعث می شود تا نویسنده هم هنرمندی اش در عبارت پردازی را به رخ بکشد و هم تسلط اش بر کشف معانی پنهان جهان رفتار و افکار انسان ها.
هرچند توصیه یک کتاب به ادم های خاص، با ایده های خاص در این زمانه ی بمباران ادعاهای واهی خاص، خلاف «باورهای عدالت اجتماعی در تمام حوزه ها»ی من است! اما مطمئنا اهل تامل و نظر از این داستان حظ وافری خواهند برد.
3 ماه پیش
2بهخوان
کمابیش ایدهی خوبی داشت و میشد پربارتر و خوشتراشتر باشد. انگارنای نوشتن نداشته و شور و شعف نوشتن را از دست داده بوده.