دربارهی کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی (پالتویی)انتشارات چشمه منتشر کرد:
داستان در آپارتمان هفده طبقهی خاوران اتفاق مىافتد که ساکنان هر طبقه و هر واحد مشکلاتى را در یک روز از سر مىگذرانند که نتیجهی عملکرد بعضىها تا فرداى آن روز و بعضىها مثل ملول و بندر تا دو هفته به درازا مىکشد. محسن و زنش قصد دارند از هم طلاق بگیرند اما به خاطر دختر نه سالهشان، درنا، از این کار منصرف مىشوند. الیاس پسر دکتر محمد و دکتر افسانه مهرپور گرفتار سرطان مغز استخوان است. دکتر ظرف چند روز داوطلبى را پیدا مىکند که در سایت بانک خون جهانى، قیمت عضو اهدایىاش را براى پیوند ?? هزار دلار اعلام کرده است. سوسن در واحد خود هر شب مردانى را به «فریز» مى آورد و از آنان پول مىگیرد. در این میان شاعرى که از زندان آزاد شده و از طرف غلام سگى آشنایى با سوسن به وى داده شده است برخلاف دیگران، شبها نزد سوسن صوفىمنشانه شعر مىگوید و در نهایت پس از به وجود آمدن یک عشق مجازى از او دور مى شود تا سوسن براى همیشه از احتمال برخوردارى از زندگى سالم در آینده محروم بماند. گروه جوانان اهل آواز و موسیقى و رقص و پارتى هم تعللى در کارشان به وجود مىآید که آن را در دفتر فروش لوازم پزشکى در طبقهی پانزدهم حل مى کنند و باز به عیش و عشرت جمعىشان مىپردازند.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
از فواید این کتاب نازک بودنش است و فواید دیگرش را خاطرم نیست.
2 سال پیش
5بهخوان
داستان¬هایی که چند روایت را با هم به تصویر می¬کشند بسیار دوست ¬دارم. البته به شرطی که تصویرگریِ قابلِ قبولی داشته باشد. فیلمِ magnolia از این نظر از بهترین فیلم¬هایی است که تا به حال دیده¬¬ام. از مزایایِ چنین نحوه¬یِ روایتی درگیر شدنِ بیشتر با چند شخصیّت و زندگی¬هایِ متفاوت است. –البته باز هم تاکید کنم: در صورتِ تصویرگری و پرداختِ قابلِ قبول-
اما نه تنها از این نظر بلکه روایت و پرداخت به شخصیّت¬ها نیز کِششِ خوبی داشت. پسری که کمی دیوانه است و فلسفه¬بافی می¬کند، اندک سویه¬یِ مذهبی¬اَش شخصیّتش را باورپذیرتر می¬کند. فاحشه¬ای که عاشق و معشوق می¬شود. ژورنالیستِ حرفه¬ایی که هم نگرانِ این¬ست که زَنش در صورتِ جدایی دخترش را از چنگش درآورد و هم چیزهایِ دیگر –بقیّه¬اش را نمی¬گویم، شاید داستان بی¬مزه شود- دو سه نفر که حرفه-شان آدمکُشی است. چند دختر و پسر که پارتی گرفته¬اند، زن و شوهرِ دکتری که درگیرِ بیماریِ فرزندشان و چیزهایی دیگرند، پسری که هم عشقِ عکس هست و هم عکس... همه درگیرِ ایفایِ نقشِ انسانیّتِ خود هستند. جذّابیّت اینگونه روایت¬ها روایتهایِ متفاوت آدم¬ها از انسانیّتِ خود است. انسانیّتی که جامعه¬¬یِ بزرگتر و کوچکترِ آدمی –پرگاری که آدمی دورِ خودش می¬کشد- مشخّص می¬کند.
نویسنده¬یِ داستان بیمار نیست. بعضی¬ها تخیّلِ خوبی دارند؛ اما تخیّل¬شان وسعت ندارد. شاید بعضی از دوستان خُرده بگیرند و به «وسعتِ خیال» اشکال بگیرند. شاید این واژه را مصادره کردم؛ اما به جدّ معتقدم نویسنده، آهنگساز، فیلمساز و بسیاری دیگر باید وسعتِ خیال داشته باشد تا دامنه¬یِ مخاطبانش بیشتر شود؛ حال این افزایشِ دامنه¬یِ مخاطبان چه از سرِ رسالت باشد چه از سرِ شهرت.
در کل از بهترین داستان¬هایی بود که خوانده¬¬ام. تجربه¬یِ اگزیستانسیالِ نسبتاً قابلِ قبولی برایم داشت.
تاریخ مطالعۀ کتاب: 15 مهر 94
2 سال پیش
3بهخوان
انتخاب اسمش رو خوشم اومد
1 سال پیش
3بهخوان
کتاب روایتی است از مشکلات زندگی همسایگانی که در یک برج ۱۷ طبقه زندگی میکنند.
هر یک از شخصیت ها درگیر یکی از مشکلات دنیوی خود است...
نام کتاب از حدیثی با همین مضمون از امام علی گرفته شده.
موازی بودن داستان و ارتباط شخصیت ها در زندگی هم،یکی از نکات جذاب کتاب است.
پایان بندی میتوانست بهتر باشد...