دربارهی کتاب عروسک خانه (مهراندیش)انتشارات مهراندیش منتشر کرد:نورا زنی زیبا ولی خام که دلبستۀ شوهر و کودکان خویش است و برای بهبودی همسرِ بیمارش همهگونه جانفشانی کرده و او را به زندگی برگردانده، زمانی که به اعتماد و یاریِ همسرش نیاز پیدا میکند، میبیند دَر بر پاشنۀ دیگری میگردد. ناگهان چشم به چندوچونِ زناشوییِ خود و دروغی که زندگیاش را بر آن بنیان نهاده، باز میکند. درمییابد شوهرش، پدر سه فرزندش، بیگانهای بیش نیست و همواره با او چون بچه و داراییِ خود رفتار کرده است. میبیند پدرِ خودش نیز همین رفتار را با او کردهاست. پی می برد که خوشبختیاش دروغین بوده و خودش، نه آدمی آزاد و برابر، که عروسکی و خانهاش نه خانه، که عروسکخانهای بوده است. این چشمگشایی تنها تا دیوارهای خانه پیش نمیرود، بیرون و درون او را هم میپیماید و به سوی مرگش میراند و سرانجام بر آنش میدارد که همه چیزِ خود را رها کند و در جستوجوی حقیقت، خود و ارزشهای خود، پا به دنیای واقعی بنهد. اینگونه، او نخستین گام را به دنیای بیرون میگذارد- دنیایی سردتر و تنهاتر، ولی همزمان، روشن از کورسوی امید به چیزی بهتر.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
زنها، دیوارها، درها
یکی از جذابترین ویژگیهای یک داستان، رخدادی اپیفانیک است. رخداد اپیفانیک یعنی تجلی چیزی که قبلاً در مورد واقعیت نمیدانستیم و یکهو بر ما آشکار میشود. در بعضی آثار بزرگ لحظاتی اپیفانیک هست که یکی از شخصیتها در اثر تجلی ناگهانی واقعیت، تغییر میکند. نه تغییری عادی، بلکه تغییری که زندگی او را به دو بخش قبل و بعد از آن تقسیم میکند. این لحظات اپیفانیک از آنجا که به اصالتی فکری گره میخورند، عمق پیدا میکنند و گاهی به لحظاتی تاریخی مبدل میشوند و نسلی را وادار به اندیشیدن و تغییر رویه میکنند. شاید خیلی از آدمها در زندگی خود چنین لحظاتی را تجربه کرده باشند و چیزهایی برایشان به ناگهان فرو ریخته باشد و پردههایی کنار رفته باشد که بعد از آن بازگشت به عقب غیرممکن بوده باشد. همه چیز در یک طرف این رخداد رنگ میبازد و در طرف دیگر به شکلی تازه نمایان میشود. دری بسته باز میشود. درست مثل لحظهای که «نورا» در را باز میکند و میرود. در نمایشنامۀ «خانۀ عروسک»، ایبسن، این شخصیت را طوری از این رخداد عبور میدهد که گویی تنی را غسل تعمید میدهد. لحظهای که نورا در را باز میکند و میرود، لحظهایست که به نورا و داستان او ختم نمیشود و پشت سر او زنهای زیادی درها را باز میکنند و از لابیرنتهای طراحیشده برای به بازی کشاندنشان بیرون میروند تا زندگی را به شکلی تازه و با تکیه بر نیروی خویش بیازمایند. نورا که در تمام طول نمایش زنیست بهظاهر بوالهوس، در لحظهای که فکرش را نمیکنیم، درست وقتی که از یک فروپاشی حتمی بیرون آمده، در عین ناباوریِ مخاطب در را باز میکند و میرود و این لحظه، لحظهای تاریخیست. لحظۀ طغیان علیه نظم موجود، علیه حفظ ظاهر، علیه هرچه مصلحت میخوانیمش. چه چیزی چنین طغیانی را در نورا ایجاد میکند؟ چرا در لحظهای که از مهلکه گریخته، در لحظهای که تمام مسائلشان حل شده و نجات یافتهاند، چنین تصمیمی میگیرد؟ او برای برگشتن دوباره، به هلمر امید میدهد که اگر معجزهای رخ دهد شاید آنها باز با هم زندگی کنند و همین نشان میدهد که چطور با تصمیم به طغیان ورق را به نفع خودش برگردانده است. او در را میبندد اما درهای زیادی پس از آن در تاریخ گشوده میشوند.
8 ماه پیش
4بهخوان
عروسکخانه، فیلم سینمایی "کریمر علیه کریمر" را برایم تداعی کرد. در این فیلم روند سرخورده شدن زن در پیش داستان شکل میگیرد و در واقع ترک زندگی توسط زن، حادثه محرک فیلم است. همچنین فیلم بیشتر کنار مرد و فرزند ترک شده قرار میگیرد. به نظرم این فیلم به عنوان یک مکمل برای نمایشنامه قابل مصرف است!
1 سال پیش
4بهخوان
میدانستم که آثار ایبسن مهم است، ولی فقط میدانستم مهم است و تا به حال اثری از ایبسن را نخوانده بودم تا بفهمم که خواندن ایبسن واقعاً مهم است.
مزیت این ترجمه به جز این که مترجمش جناب انور است مقدمهایست تحت عنوان «ایبسن شاعر» و «چند اشاره به چالش ترجمه»، که «ایبسن شاعر» شناخت خوبی از آثار ایبسن میدهد و «چند اشاره به چالش ترجمه» هم زمینهای میشود برای تألیف و تدوین «زبان اشاره».
ایبسن شخصیتهای مختلف نمایش را با بیان حالات و ویژگیهای طبیعی انسان به خوبی و به مانند یک روانشناس روایت کرده است. اهمیت آثار ایبسن در این است که خلافکار و قهرمانان در درامهای او تحتتأثیر شرایط اجتماعی رفتار میکنند و شرایط خانوادگی و تربیتی در رفتارهای آنان اثرگذار است.
2 سال پیش
5بهخوان
به نام او
یکی از بهترین نمایشنامههایی که تا به حال خواندهام خانه عروسک یا عروسکخانه هنریک ایبسن نمایشنامه نویس شهیر نروژیست
پیش از این از ایبسن نمایشنامه جن زدگان که بیشتر با نام اشباح شناخته میشود را خوانده بود. آن نمایشنامه که چند سال پیش داریوش مهرجویی با اقتباس از آن فیلم اشباح را ساخته بود. نمایشنامه خوبی بود ولی عروسکخانه که باز هم فیلمسارا ی مهرجویی بر اساس آن ساخته شده چیز دیگریست. در یک کلام: فوق العاده
نمایشنامه در سه پرده نوشته شده است و برعکس اشباح نمایشنامه خلوت و کمشخصیتی ست داستان حول محور نورا شخصیت اول زن کار میچرخد. زنی که در طول این سه پرده با اتفاقاتی که برایش میافتد دچار تحول عظیمی میشود. تحولی که برگ برنده خانه عروسک است
یکی از نکات جالب در مورد نویسندهگان بزرگ قرن هجده و نوزده اروپایی این است که این بزرگان چقدر خوب شخصیتهای زن قصههای خود را میپروراندهاند این پرداخت خوب در بسیاری از موارد اعجاب انگیز است: آناکارنینای تولستوی، مادام بواری فلوبر و نورای هنریک ایبسن و ...
خلاصه این نمایشنامه فوق العاده را حتما بخوانید. از این اثر ترجمههای متعددی صورت گرفته که یکی از بهترینهایش ترجمه آقای منوچهر انور منتشر شده توسط انتشارات کارنامه است که علاوه بر متن اصلی اثر چند مقاله خوب در مورد کارنامه هنری ایبسن است.
زیاده عرضی نیست