کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب بخشنده ستارگان (چرم)(جیبی)انتشارات پارمیس منتشر کرد:علیرغم ماه سپتامبر، هوا هنوز گرم بود. همه اهالی بادبزدن در دست داشتند و سعی می کردند از زیر سایه درختان اکالیپتوس عبور کنند. تالار اجتماعات بیلی ویلا مملو از رایحه صابون های قلیایی و عطرهای مختلف بود. اغلب مردم پیراهن های پوپلین و لباس هایی تابستانه پوشیده بودند. شدت گرما در و دیوارهای چوبی را هم به صدا درآورده بود.بنت همان طور که از میان صندلی ها راه باز می کرد، از همه افرادی که علیرغم میل شان باناخرسندی از جای خود بلند می شدند، عذرخواهی کرد. آلیس هم غرغر می کرد و از گرمای تن افرادی که با آن ها برخورد می کرد، مشمئز می شد.- خیلی متأسفم. خیلی متأسفم.بالاخره یک میز خالی نظر بنت را جلب کرد. آلیس در حالی که از شرم گونه هایش گل انداخته بود، بی توجه به نگاه دیگران پشت میز نشست. بنت نگاهی به یقه لباسش کرد و با ماهوت پاک کن پرزهایی را که در واقع وجود خارجی نداشتند را به ظاهر از روی آن پاک کرد. بعد به دامن آلیس خیره شد و به آرامی گفت:-دامنت را عوض نکردی؟-گفته بودی دیر شده و باید عجله کنیم!...-منظورم این نبود که با لباس های خانگی بیرون بیایی.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
3بهخوان
بعد از مدتها و پایان نصفه نیمه ی دغدغه های درسی؛ به کتاب عاشقانه رو آوردم! و مثل اینکه ذائقه کتابی ام دچار تغییرات اساسی شده، به قول کاف‌.ر احتمالا این ها نشانه بزرگیست... (شایدهم نه خیلی؛ چون کمتر آدم عاقلی بعد از استاد مطهری، جوجو مویز میخواند!) داستان درباره چند خانم است که برای فرار از مشکلات زندگی کتابخانه سیار راه می اندازند برای مردمِ روستا. روستایی که ظاهرا مردسالاری در آنجا فراگیر است. بخش ابتدایی کتاب چندان تعریفی نداشت؛ با توجه به ترجمه نه چندان خوب و عقاید فمنیستی نویسنده که شعارگونه بودنش حسابی توی ذوق میزد. از این بدتر آن که فصل ۱۶ و ۱۷ هم نصفه بود و چاپ نشده بود! به هرحال داستان کشش و جذابیت خودش را در فصلهای پایانی پیدا کرد. که یک کمی دیر بود! پ.ن۱: چرا شخصیتهای سفید(بخصوص مرد) در کتابهای جوجو مویز انقدر زیاد سفیدند؟!! پ.ن۲: ایده پسر پولدار و دخترِ فقیر حقیقتا قدیمی شده؛ نویسنده های عزیز وا بدید!
6 ماه پیش
5بهخوان
بهترین کتاب جوجومویز واقعا زیبا بود پیشنهاد میکنم بخونین
1 سال پیش
5بهخوان
کتابی برای انتقال معنای واقعی انگیزه ، پشتکار، نترس بودن و داشتن اعتماد به نفس خصوصا بعنوان یه دختر ❤
2 سال پیش
4بهخوان
داستان کتاب خیلی زیباست. تلاش های چندزن برای اثبات خودشون در سالهایی که مردسالاری حاکم بوده....
کتاب های دیگر جوجو مویزمشاهده همه