دربارهی کتاب آن یکی اینشتینانتشارات مون منتشر کرد:انگار یادش رفته بود مقاله را من نوشتم. مقاله ای که حالا به خاطرش سودای جایزه نوبل در سر داشت. انگار تاریخ را در ذهن خودش چنان بازنویسی کرده بود که در آن واقع خودش مقاله را نوشته است. نمی دانستم چه بگویم؛ حرفش میخکوبم کرده بود. معرفی نظریۀ خاص نسبیت به جهان به عنوان نظریه خودش یک بحث بود، اما اینکه پیش من هم تظاهر کند خالقش خود او بوده یک بحث دیگر! آن وقت بود که فهمیدم من در نظر آلبرت به یک زن خانه دار معمولی تبدیل شده ام؛ مادر بچه هایش، نظافتچی خانه اش، رختشوری برای لباس هایش، آشپزی برای غذاهایش. هرگز کسی بیش از این ها نبودم.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
داستان زندگی میتزا، همسر اول آلبرت اینشتین. زنی فیزیکدان که برخلاف دنیای مردسالار اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰؛ دنبال علم است. دختری جسور و باهوش که بیتوجهی ها و تحقیرهای اساتید و معلمان نمیتواند او را از راهش باز دارد... هیچ چیزی مانع او نیست، مگر عشق.
**
نمیدانم چقدر از داستان واقعی است (البته در انتهای کتاب توضیحاتی ارائه شده) ولی هرچه که هست، خیلی غمگینم کرد.
غمگین از اینکه ما زنها (نیمی از خلقت) وسط دنیای مردانه، باید به زور برای خودمان جایی باز کنیم....
1 سال پیش
5بهخوان
آن یکی اینشتین به زنی شگفتانگیز میپردازد که در صفحات تاریخ، زیر سایهی همسرش آلبرت اینشتین ناپدید شده است. آن یکی اینشتین داستان میتزا ماریچ را روایت میکند، دختری که بر خلاف بقیهی دختران بیست و اندی سالهی جامعهاش به دنبال ازدواج نیست، در دانشگاه زوریخ در کنار بزرگترین فیزیکدانان مرد تاریخ به دنبال پاسخهای بنیادین میگردد. یکی دیگر از دانشجوها، آلبرت اینشتین که دلباختهی او میشود. اما آیا در زندگی بزرگترین فیزیکدان قرن، جا برای نابغهی دیگری هست؟