دربارهی کتاب عکاسی بالون سواری عشق و اندوهجولین بارنز در اغلب آثارش مرزهای مرسوم گونههای ادبی را نادیده گرفته است. کتاب عکاسی، بالونسواری، عشق و اندوه نیز به همین ترتیب، ترکیبی است از تاریخ و جستار خلاقانه و خودزندگینامهٔ داستانی که به شکل نوشتهای گیرا در باب عشق و اندوه درآمده است– کتابی که بارنز آن را اصلاً در سوگ همسر و کارگزار ادبی از دست رفتهاش، پت کاوانا، نوشته است. پت در سال 2008 از تومور مغزی مرد.کتاب سه جستار را در بر میگیرد: گناه ارتفاع، بر روی سطح و از دست رفتن عمق. در جستار اول نادار (عکاس و مخترع قرن 19) عکاسی و علم هوانوردی را درهممیآمیزد و به اولین عکاس هوایی تبدیل میشود.در جستار دوم، بارنز رابطهای خیالی میان سارا برناردِ بازیگر و فرد برنابیِ ماجراجو ترسیم میکند.جستار سوم شرح عشق بارنز است به همسرش– و سرسختی او در این عشق، حتی پس از مرگ کاوانا.هر سه فصل با جملاتی مشابه آغاز میشوند: دو چیز را که تا حالا کنار هم قرار نگرفتهاند کنار هم میگذاریدتمام اجزاء کتاب درهمتنیدهاند و هر کدام در هر جستار تکرار میشود و معنایش را کامل میکند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
«چیزی که هست این است که طبیعت بسیار دقیق است. رنجِ هر چیزی دقیقا همسنگِ ارزشِ آن است. این است که به گمان من انسان یک جورهایی به رنج رغبت دارد. اگر مهم نمیبود اهمیتی هم نمیداشت.» قسمتِ دوم جمله بود که بدجور توی ذوقم زد. به چشمم بیدلیل مازوخیستی آمد. اما حالا میدانم که حقیقتی در خود داشته است. اگر انسان، غیرمستقیم، از رنج لذت ببرد دیگر به نظرش رنج عبث نمیآید. رنج نشان میدهد که هنوز فراموش نکردهاید، رنج به خاطره طعم میدهد، رنج گواهیِ عشق است، اگر مهم نمیبود اهمیتی هم نمیداشت.
کتابی برای کنار آمدن با سوگ
ماجرای کتاب، مواجهه نویسنده کتاب با مرگ نابهنگام همسرش است! بارنز تلاش برای شروع یک رابطه را با اولین تلاشهای بشر برای بالونسواری و رسیدن به اوج مقایسه میکند، و اندوه و از دست رفتن را با سقوط! از عمیقترین لایههای اندوه حرف میزند. خواندن بخش اول و دوم کتاب نیاز به صبر و حوصله دارد، باید به نویسنده فرصت دهیم دردش را شرح بدهد، باید زمان دهیم تا تصویری از غمی که تجربه کرده برایمان رسم کند، اما فصل سوم!
به جلد کتاب که با دقت نگاه کنیم، اتاقی میبینیم بهظاهر سرد و تهی از حضور کسی، زاویۀ تابشی که معمولاً بیانگر دلگیری آن زمان است، دری باز، کاناپهای خالی و کسی که باید باشد و نیست...
کتاب به اندازه عنوان و جلدش عجیب و غمانگیز است. جولین بارنز سی سال با همسرش عاشقانه زندگی کرد و به ناگاه در سی و هفت روز او را از دست داد. از تشخیص بیماری تا مرگِ همسر، سی و هفت روز بیشتر طول نکشید
و ناگهان زندگی بارنز خالی و تهی شد. بخش اعظم کتاب درباره فقدان، اندوه و سوگ عزیزی است که دیگر نیست.
نویسنده از مواجههاش با آن لحظات سخت و چگونگی غلبۀ نسبیاش بر اندوه گفته است. زمانِ هجوم خاطرات، آغاز دلتنگیهای عاشقانه، سپریشدن روزها بدون او، که دیگر نیست؛ همۀ اینها لحظات سختی را برای بارنز رقم میزدند
و او را مستأصل و درمانده میکردند.
نام کتاب به انگلیسی چیزی مثل «سه سطح زندگی» میشود اما مترجم این عنوان زیبا را برایش انتخاب کرده است.
اما ارتباط این چهار عنوان چیست؟
عشق مثل یک بالون به ما ارتفاع، وسعت دید و بزرگی میدهد و ما را از آدمهای آن پایین جدا میکند. و عکاسی لحظهای است که ما زمان را در آن جاودان میکنیم و به آن لحظهای که ثبت شده و گذشته، حیات میدهیم.
و با هر عشق، اندوهی نیز به دنبال خواهد آمد. اما با وجودِ این عشق تجربهای ناب خواهد بود که همه تجربهاش نخواهند کرد، و جرات ریسکش را پیدا نمیکنند. درست مثل بالونسواری... بارنز میگوید با وجود این اندوه، اما او باز حاضر به تجربه عشق است.
2 سال پیش
5بهخوان
يكي از بهترين و هوشمندانه ترين رمانهايي كه خوندم ... كه مقدار زيادي از تاثيرگذاريش رو مديون #ترجمه جذابشه!
پيشنهاد و انتخاب خوبي بود خواندن از اين نويسنده... كه من هم پيشنهاد ميدهم🌿👌🏻
1 سال پیش
3بهخوان
ترجمه بسیار خوبی داشت بخصوص که مترجم اسم کتاب رو هم عوض کرد حرکت جالبی بود.
3 سال پیش
3بهخوان
نحوهی روبهرو شدن آدمهای دیگر با سوگ از دست دادن عزیزانشان، موضوع کنجکاویبرانگیزی برای من است؛ و آنقدر که میدانم برای خیلیهای دیگر. جذابیت اصلی کتاب جولین بارنز همین است. هرچند جاهایی دور و دراز بودن شرح حالی که از خود میدهد برای من حوصلهسربر بود (که شاید اتفاقا اقتضای آدمی در این شرایط است) اما پیچیدگی جالبی که بین سرگذشت عکاس، بالرین و بالونسوار داستانش ایجاد میکند و دست آخر نشانههای این پیچیدگی را در موضوع اندوه از دست دادن همسرش بازخوانی میکند، تاثیرگذار و به یاد ماندنی است.
همچنین تجربههای شخصی نویسنده بعد از مرگ همسرش، کارها و روابط خیلی ساده و روزمرهای که دستخوش تغییرات عظیم میشوند، تکاندهندهاند. تجربههایی که از دور به ظاهر پیشپاافتاده و کماهمیت به نظر میرسند، اما احتمالا برای هر کسی که در این شرایط قرار میگیرد، زندگی را از این رو به آن رو میکنند.