کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب روز ملخانتشارات ماهی منتشر کرد:تنها آنانی که هنوز امیدی در دل دارند می توانند از موهبت اشک بهره مند شوند. اشکشان که بند می آید، حالشان هم بهتر می شود. اما گریه هیچ دردی از نومیدان دوا نمی کند، آنان که امیدی در دل ندارند و اضطرابشان ریشه ای و همیشگی است. هیچ چیز برای آنان تغییر نمی کند. معمولا خودشان این را می دانند، اما نمی توانند جلو گریه شان را بگیرند.شخصیت های روز ملخ فریب خوردگانی هستند اهل مناطق سردسیر امریکا که بعد از عمری کار یکنواخت و طاقت فرسا و پس انداز اندکی پول به سرزمین آفتابی کالیفرنیا می آیند تا خود را غرق در رؤیاهایی سازند که هالیوود وعده اش را به آن ها داده بود. اما آنچه در واقعیت با آن مواجه می شوند سرخوردگی و از آن مهم تر ملال است. این جماعت درمانده و پریشان به هر چیزی متوسل می شوند تا از شر این ملال جانکاه خلاصی یابند و معنایی به زندگی تباه شده ی خود ببخشند، اما ملالشان با هیچ چیز تسکین نمی یابد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
روز ملخ به باور بسیاری از منتقدان بهترین رمان نوشته شده با درون‌مایه‌ی هالیوود است. این رمان حاصل پنج سال مشاهده‌ی دقیق ناتانیل وست از مناسبات حاکم بر هالیوود در دهه‌ی اول سینمای ناطق است. شخصیت‌های روز ملخ مشتی انسان ماشینی خشن‌اند که جز دریدن هم کاری از آن‌ها ساخته نیست. انسان آمریکایی وست در ویرانی و ویران‌گری حیات فردی و اجتماعی، خود در کار گشودن فصل آخرالزمان است. ناتانیل وست با نام اصلی ناتان واینستاینسال سال ۱۹۰۳ زاده شد و سال ۱۹۴۰ در یک حادثه‌ی رانندگی درگذشت. او چهارده رمان کوتاه دارد و روز ملخ مهم‌ترین آن‌ها به شمار می‌رود. نشر ماهی هم این رمان را ترجمه‌ی فرید دبیرمقدم منتشر کرده است. دوماه‌نامه‌ی آگاهی نو، ویژه‌نامه‌ی نقد و بررسی کتاب: «کتاب‌نامه؛ در نقد و بررسی آثار، جلد یک»، شماره‌ی پیاپی 05، پاییز 1400.
6 ماه پیش
4بهخوان
داشتم بین قفسه‌های کتاب می‌گشتم که این کتابو دیدم.اسمش آشنا بود.فکر کردم.یادم اومد.شیما. همیشه برام سؤال بود کە چرا اسم چنلشو گذاشته روز ملخ!تا اینکه گفت از اسم یه کتاب برداشته.(از چنلش نگم که چقدر هنری و شاهکار بود) بلافاصله کتابو خریدم.از داشتن چیزایی که یادآور افراد دوست‌داشتنی و اتفاقات خوشایند باشن،خوشم میاد. با خوندن کتاب دیدم یه مسئله‌ای بیش از هر چیزی به چشم میاد.خواستن.چیزیه که در نهاد آدمیزاد ریشه کرده و مثل درختیه که مدام رشد می‌کنه و پر شاخ و برگ میشه. مسئله‌ی بعدی اندوه و ملالی بود که در وجود هر کدام از شخصیت‌های کتاب وجود داشت.رنجی که پایان ناپذیره. خداوند در آیه‌ی چهارم سوره‌ی بلد می‌فرماید:همانا ما انسان را در رنج آفریدیم. انگاری رنج با ما آفریده شده و تا اسمی از بشر باشد،رنجی هم هست. شاید بتوان قسمت آخر کتاب را که یکی از شخصیت‌ها در میان جمعیت زیادی از مردم گیر می‌افتد،به همین رنج‌های موجود در زندگی آدمی تشبیه کرد. در قسمتی از کتاب آمده:(اولین چیزی که فهمیدم یه هجوم بود.من هم درست وسطش بودم). می‌توان به این شکل ازش تعبیر کرد:وسط این دنیا و هجوم رنج‌ها. به گمانم دردهایی که در طول زندگی دچارشون می‌شیم،هیچ وقت تسکین نمی‌یابند و پایانی براشون نیست. حتی اگر از اون اتفاق و رنج ناشی از آن گذر کنیم،باز اثر اون رنج تا همیشه همراه ماست.مثل زخمی که هر وقت چشممون به جای بخیه‌هاش بیفته،دردی که در اثرش چشیدیم رو یادمون میاد. (اینم بگم که قسمت‌هایی از کتاب کمی کسل کننده می‌شد و نامفهوم.به همین خاطر هم هست که امتیاز کامل رو بهش ندادم.)
1 سال پیش
3بهخوان
روایت افرادی که مستقیم یا غیرمستقیم مستقیم به صنعت سینما مربوط اند و به همین دلیل پایشان به هالیوود باز شده. آنا این کتاب بر عکس بسیاری آثار مشابه، محوریتش سینما یا هالیوود نیست بلکه نوک پیکان روایت روز ملخ انسان است. ناتائیل وست با جزئی نگری خاصی کاراکتر هایش را می سازد، وارد ذهن و زندگی‌شان می شود و روابطشان با هم و جامعه را می کاود. سینما در روز ملخ نه فقط یک هنر جذاب یا پولساز، بلکه ارگانیسم زنده ای است که گاهی بی رحم و وحشی هم می شود. نقطه قوت این رمان به گمانم شخصیت پردازی است. کاراکتر هایی که به خوبی پرداخت شده‌اند و به همین دلیل کنش و واکنش کارکردشان در داستان، خواننده را به خوبی همراه کرده و به فکر وا می دارد. و اما نقطه ضعف داستان به گمانم پی رنگ و قصه تکراری و نه چندان قوی باشد که علی رغم پرداخت عالی، اما در نهایت شگفت انگیز نیست