کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب خواب در باغ گیلاسانتشارات ثالث منتشر کرد:تاریخ القاب بسیاری به من داد مانند فرزند بین‌النهرین و نوادهٔ گیلگمش و پسر‌خالهٔ حمورابی، اما از آن همه القاب جز ناکامی و شکست چیزی ندیـدم. یـکی از پناهجـو‌ها غرولنـد‌کنان کنارم نشسـت که چرا شمارهٔ صد‌و‌یازده نصیبش شده: «لعنت، این دیگه چیه؟! مرد، ما رو به یه مشت عدد تبدیل کردن! خدا لعنتشون کنه.» دم گوشش گفتم: «بگو خدا مسببش رو لعنت کنه برادر یک یک یک.» همان‌جا بحثمان در‌گرفت که کدام گروه مستحق لعن و نفرینند، صداهایمان بالا رفت، اما خیلی زود فهمیدیم لعنت فرستادن به هیچ وجه دیگر اسم‌های از‌دست‌رفته‌مان را برنمی‌گرداند و ما ته‌ماندهٔ عمرمان را با همین شماره‌های مزخرف در مدارک پناهندگان خواهیم گذراند و آرام شدیم.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه